کیست مرا یاری کند

کیست مرا یاری کند نوشته‌ای محمدحامد محسنیکاشان فردا ـ پروفسور «عبدالعزیز ساشادینا»، استاد دانشگاه ویرجینیا، در مورد واقعه عاشورا و الهام‌بخش‌بودن این واقعه برای رهبر هند می‌گوید: «علت علاقه فراوان مهاتما گاندی به امام حسین(ع) مسئله اقلیت و اکثریت بود. فرض کنید فردی با حاکم ظالمی روبه‌روست که ابرقدرت به شمار می‌رود، مستعمره دارد و از هر جهت می‌تواند او را از بین ببرد. اما او علیه ظلم قد علم می‌کند و به آن تن در نمی‌دهد. در فرهنگ هندی چنین فردی «مبارزی که برای حقیقت مبارزه می‌کند» نامیده می‌شود. واقعه کربلا برای گاندی از این جهت نمادین شده بود که اقلیت حقیقت‌جو توانست با مقاومت خود حکومت زمان خود را متزلزل کند؛ گاندی می‌گوید مبارزه خود علیه استعمار انگلیس را از حسین(ع) آموختم که چگونه در برابر استبداد مقاومت کرد».

 

فرهنگ ما پر از ارزش‌های انسانی و معنوی است که هر کدام‌ِشان می‌توانند الهام‌بخش جامعه‌ای در رسیدن به موفقیت، آزادی، رفاه و سعادت مادی و معنوی باشند.

 

اما سوال مهم برای اکثر ما این است که چه می‌شود در جامعه خودمان زمانی که این ارزش‌های والای انسانی، در مقام اجرا قرار می‌گیرند، به‌کلی رویایی و فرازمینی‌شده و پیاده‌کردن آن غیرممکن می‌شود؟ گویی که این ارزش‌ها فقط برای نقل و موعظه بر منابر ساخته شده‌اند نه عمل کردن.

 

به نقل از خوارزمی؛ حسین بن علی در روز عاشورا با لشگر عمرسعد این‌گونه سخن می‌گوید:«وای بر شما که روی از ما برگردانید و از یاری ما سرباز زدید، بدون آن‌که خطایی از ما سر زده باشد، یا رأی و عقیده نادرستی از ما دیده باشید. آن‌گاه که تیغ‌ها در غلاف و دل‌ها آرام و رأی‎ها استوار بود، مانند ملخ از هر طرف به سوی ما روی آوردید و چون پروانه از هر سو فرو ریختید. روی‎تان سیاه که شما از سرکشان امت و از ته‎ماندگان گروه‎های فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداخته‌اید … آری! به خدا سوگند خزل و غدر از صفات بارز شماست که رگ و ریشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه آن‌را به ارث برده و دل‌هایتان با این عادات نکوهیده رشد نموده و سینه‌هایتان از آن مملو گردیده است. شما به آن میوه نامبارکی می‌مانید که در گلوی باغبان رنج دیده‌اش گیر کند و در کام سارق ستم‌گرش شیرین و لذتب‌خش باشد».

 

آن‌چه این روزها خطر واقعی برای جامعه ما قلم‌داد می‌شود، این است که گروه‌های زیادی از مردم به این نتیجه رسیده‌اند که ارزش‌های والای انسانی را فقط باید در محرم و رمضان با انجام چند فعالیت ظاهری پاس داشت ولی در زندگی روزمره و زیست اجتماعی باید زرنگ بود، رفاقت‌بازی، دزدی، اختلاس، رشوه، پارتی‌بازی و … پیشه کرد تا بتوان از هر نمدی، کلاهی برای خویش ساخت و در نهایت دروغ گفت، موفق و احتمالا محبوب هم بود.

 

اگر چنین رفتارهایی الگوی مردم یک جامعه شد، آن جامعه به شکست اخلاقی کشیده شده و وقتی نهاد اخلاق در جامعه‌ای از هم فروپاشید، باورها، ارزش‌ها و هنجارهایش نیز دچار استحاله می‌شوند. آموزه‌هایی که در طول تاریخ، مردمان یک جامعه در زیست اجتماعی خود آن را زندگی و آثارش را به تجربه آموخته‌اند و با تکرارشان، این ارزش‌ها در فعالیت‌های روزمره‌شان نهادینه و تبدیل به نهاد اخلاق در جامعه شده، تا بر اساس آن تعاملاتشان، اعتمادشان و نوع هم‌کاری‌شان رقم بخورد از بین می‌رود و در فروپاشی نهاد اخلاق هیچ نهاد نظارتی، امنیتی و پلیسی نمی‌تواند مانع از فساد شود. در چنین جامعه‌ای هزینه هرگونه فعالیت واقعی و سالم بالا رفته و نخبگانش فراری و امور به سخیفان و سفیهان واگذار می‌شود.

 

این‌که اخلاق خوب است ولی فقط برای گفتن و نوشتن و در عمل نمی‌توان آن‌را به‌کار بست، یعنی شکست «نهاد اخلاق» و از نتایج بارز این اتفاق، از میان رفتن اعتماد بین مردم، و بین مردم و حکومت است.

 

وقتی اعتماد از بین رفت، اولین و واضح‌ترین نتیجه‌اش شکست نهاد بازار است که شامل کل اقتصاد اعم از بخش دولتی و خصوصی می‌شود. ریشه وضعیت تأسفبار اقتصادی امروز کشور، نه در تحریم و ضعف فلان مدیر اقتصادی و بانک مرکزی است (هر چند محرک‌های مهم و کاتالیزور وضع موجود هستند) بلکه در فروپاشی نهاد اخلاق در جامعه است که تک‌تک ما در آن سهیم هستیم.

 

در همه فرهنگ‌ها، هر فعل اخلاقی در بطن خود همراه با درگیری درونی است. مثلا وقتی کسی از ما کمک مالی می‌خواهد و ما هم برای موضوعی یا خواسته‌ای به همان پول نیاز داریم، کمک‌کردن مستلزم گذشت و بخشندگی می‌شود که یک چالش درونی در شخص ایجاد می‌کند. اما این‌که نهاد اخلاق چگونه به ما در مواجهه با این چالش کمک کند، نشان‌دهنده قدرت آن نهاد در جامعه است که صد البته در جوامع مختلف، متفاوت است.

 

اگر از همان اول، فرد به تمنای خودش اهمیت داد و وارد این چالش نشد که به فروپاشی کامل نهاد اخلاق رسیده‌ایم، ولی اگر فرد در ذهن خود توانست بر خواسته‌هایش غلبه کند و به درخواست‌کننده کمک کند، بر اساس نهاد اخلاق که در جامعه نهادینه شده است ممکن است احساس لذت یا حماقت کند.لذت از کمک به هم‌نوع و حل‌کردن مشکلش یا حماقت از این‌که سرش کلاه رفته است. هر دو این حس‌ها بیرونی است و از تجربه جمعی یا همان نهاد اخلاق ناشی می‌شود.

 

این‌گونه است که هر روز ما در دوراهی از خودگذشتگی و احساس ضرر و زیان قرار می‌گیریم به بعضی پاسخ مثبت می‌دهیم، و به بعضی هم نه. بسته به این‌که جامعه به ما چه بیاموزد ممکن است هر انتخابی حس انسان‌دوستی یا حماقت تعبیر گردد، آن‌گاه است که جامعه به شما می‌گوید انسان احمق یا زرنگی باش! این‌گونه اجتماع، حماقت و زرنگی یا زیرکی را برای تک‌تک افراد معنی کرده و مفهوم می‌بخشد.

 

و اما پرسش‌های اصلی که نیکوست در این ایام بیشتر به آن فکر کنیم و آن‌را با متر کلام حسین بن علی در ظهر عاشورا اندازه‌گیری کنیم این است که: آیا هزینه‌های آن‌چنانی و این همه شور در برگزاری آیین‌های مختلف عزاداری رفتاری است در جهت احیای نهاد اخلاق در جامعه؟
تنزل بعضی هیئات مذهبی به دسته‌هایی با اهداف سیاسی-اجتماعی خاص، چه کارکرد ویژه‌ای برای اجتماع می‌تواند داشته باشد؟چگونه می‌توان، روحیه کار گروهی بدون چشم‌داشت در موسم محرم و زیر پرچم حسینی، را به صورت مستمر در خود حفظ کرد؟

 

و بسیاری از این سوالات از جمله موضوعات مهمی است که متفکرین جامعه کاشان باید بیشتر به آن پرداخته تا بتوانیم هر چه بیشتر از پتانسیل مراسم و آیین‌های مذهبی در جهت تقویت نهاد اخلاق در جامعه کمک بگیریم و این‌گونه به ندای «کیست مرا یاری کند»، پاسخی عملی و متناسب با زمان و مکان امروز بدهیم.
محمدحامد محسـنی، مدیر مرکز تولیدات و پژوهش‌های رسانه‌ای شهرداری کاشان
دو هفته‌نامه سیلک شهرداری کاشان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.