واقعیت جامعه امروز

محمدعلی خرمی مشکانیکاشان فردا – هفته گذشته دو خبر در فاصله کوتاه در پایگاه تحلیلی خبری مشکات آنلاین منتشر شد؛ یکی خبر نوازندگی یک خانم هنرمند از پشت صحنه و دیگری خبر کودکان بیماری که به همراه پدر از بیمار خود در یک خانه مخروبه از شدت گرسنگی و فقر در خطر بودند.

خبر نوازندگی آن هنرمند به صورت گسترده در رسانه‌های داخلی و غیره منتشر شد. گروهی روشنفکرمآب فریاد برآوردند که چرا با هنرمندان چنین برخورد می‌کنید و عده‌ای مقدس‌مآب با نقاب دفاع از دین قلم بر دست گرفتند و فریاد وااسلاما و وامصیبتا سر دادند که اینان در پی ترویج بی‌دینی‌اند.

امروز با همان همکاری که رنج‌های آن مخروبه را روی کاغذ آورده بود تماس گرفتم. می‌خواستم بپرسم آیا بعد از انتشار خبر، کسی آمده تا به داد طفلکان برسد یا نه. قبل از آن‌که من سخن بگویم او با یک پرسش جوابم را داد. «آقای خرمی کسی باهاتون تماس نگرفته؟»

در این شهر که دارالمومنینش می‌خوانیم، و در ورودی آن تابلو «شهر نهج‌البلاغه» را نصب کرده‌ایم، آن هم در ماه علی، آن هم در شب‌های مقدس قدر، در شب‌هایی که همه پای روضه یتیم‌نوازی امیرالمومنین (ع) اشک ریختیم و با نوحه «یا علی جان خیز و پنهان/ نان و خرما ببر بر یتیمان» بر سر و سینه زدیم، هیچ کسی، یعنی هیچ کسی با هیچ کدام از ما تماس نگرفت که حتی بپرسد موضوع آن خانه قدیمی، آن پیرمرد، آن کودکان زنجیر‌شده به ستون و آن کودک زبان‌بسته گرسنه چه بوده است.

فقط یکی از دوستان تحریریه و با یکی از فعالان هنری به همراه پزشک آشنایشان مقداری خوراکی بردند تا بخشی از غم نان آنان را برای چند روز برطرف کنند.

می‌بینید؟ این واقعیت امروز جامعه ماست. همه صدای نوازندگی یک خانم را از پشت صحنه شنیدند اما کسی صدای ناله و گریه پیرمرد و کودک لالی را که به خاطر گرسنگی از خانه بیرون زده بود نشنید.

ببخشید؛ اجازه دهید اینبار صریح سخن بگویم. هم آنان که آن سوی دنیا نشسته‌اند و برای این سو، نسخه می‌پیچند یا ناآگاهند و یا غیرصادق و هم اینان که در همین شهر برای نوازندگی یک زن فریاد وااسلاما سر دادند، یا نسبت به معارف دینی. با این تفاوت که آنان دم از دین نمی‌زنند و اینان زیر پرچم دین به کنش و واکنش مشغولند.

مگر می‌شود کسی دغدغه مذهب علی را داشته باشد و از میان صدای ساز نوازندگان و ناله نالان فقیران، فقط صدای ساز را بشنود؟

در این شهر که دارالمؤمنینش می‌خوانید، تاکنون چند بیانیه برای گرسنگان و کارگران و بیچارگان صادر شده و چند بیانیه برای موسیقی و غنا و پوشش؟

مگر نه آنکه شانه‌ی صاحب این شریعت از اشک یتیمان و فقیران به لرزه در می‌آمد؟! پس چرا نلرزدیم؟ چرا قلمی روی کاغذ نرفت و فریاد وامصیبتایی بلند نشد؟ چرا مسئولی احساس تکلیف نکرد؟

یا به دین علی ناآشناییم یا در ادعای دین‌داریمان صادق نیستیم و دین را تنها برای پیشبرد اهداف سیاسی خودمان ابزار کرده‌ایم و الا هیچ رهگذری از کنار باغچه‌ای که گل‌هایش زیر تابش بی‌رحمانه آفتاب دارند می‌میرند به سادگی عبور نمی‌کند.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.