کاشان فردا – علی اسلامی / تمام تصمیمات و درک ما از دنیای اطرافِمان، ریشه در باورها و آموختههای ما دارد که در سالیان ابتدایی زندگیِمان تا امروز شکل گرفتهاند.
باورها و اندیشههایی که اگر چه اشتباه بودهاند، اما به دلیل تکرار زیاد و همچنین همهگیر بودن آنها، ما بدون هیچ مقاومتی آنها را پذیرفتهایم.
اندیشههایی مثل، مرد که گریه نمیکند، به دنبال نیمهی گمشدهی خود بگرد، فقط دیوانهها به روانشناس مراجعه میکنند و ازدواج یعنی یکیشدن، تو میترسی پس آدم شجاعی نیستی، فلانی داروی روان مصرف میکنه پس دیوونهاست و … .
زندگی روزمرهی ما، به دلیل آموزههای غلط و بعضاً غیر اصولیای که اکثراً توسط افراد غیرمتخصص به ما آموزش داده شده است، پُر است از این گزارههای اشتباهِ همهگیر و متدوال که به شکل گستردهای روی زندگی ما تأثیرهای منفی گذاشته و باعث به وجود آمدن، یک وضعیتِ روانی پارادوکسیکال و متضاد در درون ما شده است.
یکی از راههای گذر از وضعیت معلق روانیِ این روزهای اکثریتِ ما، توجه به همین گزارههای ناصواب و اصلاح و بازاندیشی در مورد آنهاست.
برای مثال پسری که از چیزی یا موقعیتی میترسد، اما به دلیل اینکه از ابتدای کودکی به او گفته شده «مرد که مرد نمیترسد»، یا «تو اگر بترسی چیز مهمی از مردانگی در وجود تو نیست»، دائما در یک تناقض بین احساس و باورهای خود سرگردان خواهد بود و با اختلال در کارکرد و بروز مشکلاتی در زندگی خود مواجه خواهد شد.
بیشتر بخوانیم:
+ نقش کمرنگ تفکر در سخنرانی خانمجلسهایها
قصد من این است که طی مجموعه یادداشتهایی، به همین «خزعبلات»ای که در زندگی ما ریشه دوانده بپردازم، و بر حسب فهم خودم اصلاحاتی را در مورد این گزارهها بیان کنم.
تردیدی نیست که پیشرفت و زایندگی در گرو همین بازاندیشیها و شخمزدنِ تفکراتی است که سالها در ذهن ما دستنخورده باقی ماندهاند و کمتر در آنها تدقیق و تفکر میکنیم.
به خصوص با تغییرات سریع و ناگهانیای که طی سالهای اخیر در شیوهی زندگی جوامع بشری رخ داده، اگر ما به نوسازی و بازسازی اندیشهها و نظرات خود در مورد مسائل مختلف نپردازیم، قطعا با مشکلات جدیای در زندگی خود مواجه خواهیم شد.
در برخی موارد نیز، این خزعبلات حاصل تکرار و همهگیر بودن آنها نیست، بلکه دلیل آن، تازهبودن این مسائل و مشکلات و عدم هماهنگی و تناسب فرهنگ و زندگی روزمره ما با آنهاست.
مثلا در سالهای اخیر با هجوم انواع و اقسام شبکههای ارتباط جمعی و برنامههای پیامرسان، تفکری در حال رشد است مبنی بر اینکه این شبکهها و برنامهها را به کلی باید کنار گذاشت و به هیچ عنوان درگیر آن نشد. در صورتیکه نباید آنها را کنار گذاشت، بلکه باید آنها را مدیریت کرد.
مشکل ما با مدیریتکردن درست وقت است نه خود این شبکهها و به همین دلیل است که ما مدام در تلاش برای کنار گذاشتن این برنامهها به مشکل برمیخوریم.
نکته آنکه همین گزارههای به ظاهر ساده و پیشپاافتاده تأثیر قطعی و جدیای در اصلاح زندگی روزمره و پیشرفت و حتی توسعهی زندگی و جامعهی ما دارند و تفکر و تأمل روزانه و به دور از تعصب را میطلبند.