کاشان فردا – «حسین بیضایی آرانی» متخلص به «پرتو»، فرزند «علیمحمد ادیب بیضایی» از شاعران و محققان توانای معاصر است که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در آران چشم به جهان گشود.
وی در کاشان نزد پدر و شیخ «غلامرضا معارفی» و دیگران کسب فیض کرد و همچنین به فراگیری هنرهای دستی پرداخت.
پرتو در تهران سکونت داشت و مجرد میریست و تا پایان عمر در آنحا بود و سرانجام در ۲۵ مهرماه ۴۸ خورشیدی ( ۵۰ سال پیش در چنین روزی) درگذشت و جنازهاش به کاشان حمل و در مزار فیص به خاک سپرده شد.
آثار وی:
۱. تاریخ ورزش باستانی ایران از صدر اسلام تا امروز
۲. تلخیص و تحشیه تاریخ گیتیگشای زند
۳. تصحیح دیوان ادیب بیضایی
۴. تصحیح دیوان صباحی بیدگلی
۵ . تصحیح دیوان قصاب کاشانی
۶. تصحیح مثنوی قضا و قدر سلیم تهرانی
۷. تصحیح دیوان کلیم کاشانی
۸. کاشانه دانش (شامل تاریخ کاشان تذکره شعرای کاشان) چاپ نشده
۹. دیوان اشعار
در تذکره شعرای معاصر ایران درباره او نوشته شده:
«حسین بیضایی که در شعر پرتو تخلص میکند و از گویندگان توانای معاصر است، پدرش مرحوم میرزا علیمحمدخان ادیب بیضایی از شعرای بنام ایران بود که سال ۱۳۱۲ خورشیدی وفات یافت …
پرتو بیضایی تحصیلات خود را نخست نزد پدر دانشمند خود آغاز کرد، سپس در مدارس کاشان و بعد تهران ادامه داد و با اغلب اساتید ادب معاصر همنشین بوده و سالها با مرحوم وحید دستگردی در انجمن ادبی حکیم نظامی همکاری داشته، اما بیشتر عمر ادبی پرتو بهجای اینکه صرف نظم شعر شود، در نحقیق و تتبع تاریخی و ادبی مصروف شده و آثار منظوم وی فقط زاده تفنن و اوقات اندک فراغت اوست…
پرتو بیضایی از شعرا به صائب تبریزی علاقه کامل دارد و بیشتر غزلیات وی نیز در همین شیوه هندی و سرشار از مصامین بکر و دلپذیر است.
(تذکره شعرای معاصر ج ۲ ص ۶۴)
محمدجعفر محجوب درباره او مینویسد:
«مردان خانواده بیضایی کاشانی، همه مستعد و دانشپژوه و هنرمند و ادبپروند. لبکن من خود از دهان بسیاری از افراد این خاندان شنیدهام که پرتو در میان ایشان چیزی دیگر بود. وی فرزند ادیب بیضایی از افاضل کاشان و زاده خاندانی بود که پدر بر پدر به علم و فضل و تقوی شهرت داشتند و با آنکه از اوان کودکی فضل و ادب را در حجر پدر آموخته و تا پایان عمر پربرکت تا پایان عمر پر برکت خویشتن، دمی از دانشاندوزی نیاسوده بود، با فروتنی خاصی که جبّلی ارباب فضل است، خود را کمتر از همه میدید و مرتبه والای خود را فرود مرتبت همگان میپنداشت.
پرتو شاعری توانا و باذوق بود و بر اثر رنجی که در این راه برده و توشهای که از فضل و ادب اندوخته بود، سالها بود که شعری پخته و استادانه میسرود و در تمام فنون شعری منتهی شده یود و شعر کهن و سنتی فارسی را به سبکی روشن و دلاویز و زیبا میپرداخت و صفای باطن و درخشندگی ضمیر تابناکش نیز به دلنشینی شعر او که آیینه ذوق سرشار و دل پرمهرش بود میافزود.
در غزلسرایی روی در سبک صائب و شیوه وی داشت لیکن شعرش با وجود تازگی مضامین و عمق معنی تازهجویی لفظ را فدای مضمون نمیکرد و گفته سست و خام و بیت نادلپذیر در شعرهایش دیده نمیشود.
پرتو بیضایی به ادب عوام و فرهنگ توده نیز توجهی خاص داست و آثار فلکلوری که زاده ذوق سرشار و فکر بکر و اصیل توده مردم است، الهامبخش و مددکار وی در شاعری بود. از همین روی شعرش زنده و بدیع است و ترکیبها و تعبیرها و اصطلاحات و مثلهای عوام را با چیرهدستی و استادی و حسن انتخابی خاص خویش در آن به کار میبرد…»
(مقدمه دیوان پرتو بیضایی ص ۱۰ و ۱۱)
این غزل از نمونه آثار اوست:
بیسبب هرگز نمیگردد کسی یار کسی
یار بسیار است تا گرم است بازار کسی
تا توانی سانه دیوار خود را بیش کن
تا نگردی سایهجوی پای دیوار کسی
بر مشام خلق گل شو در گلستان جهان
ورندانی گشت گل، باری مشو خار کسی
پرتو خورشید یکسان است بر گیتی، مباش
بهر نفع دیگری در فکر آزار کسی
مردمی را باری از دوش رفیقان بارگیر
ور نمیگیری نباید بود سربار کسی
آنچه من کردم طلب از دوست بهر خیر اوست
ورنه «پرتو» نیست در معنی طلبکار کسی
منبع:کتاب بزرگان کاشان ج ۲ – افشین عاطفی – ص ۵۳ تا ۵۵