رفوی بافت تاریخی کاشان

مرتضی دهقانکاشان فردا – مرتضی دهقان / کوچه پس کوچه‌های قدیمی کاشان را که قدم می‌زنی، زیر پایت خش‌خش تاریخ را حس می‌کنی که در تکاپوی گذرِ تقویم، شادی و تلخی‌های رنگارنگی را سپری کرده است.

اما در این میان یک چیز چشمانت را بیشتر از گذشته می‌نوازد. در گذرهایی از دیارمان که نام نخستین‌ها را به زیبندگی داراست، تغییر چهره‌ای را می‌بینی که جز زیبایی و حس تعلق به روزگار قدیم و سنتی در عصر مدرن چیزی متبادر نمی‌کند.

این تغییر چهره‌ها کم نیستند، شاید واژه “رفو” با “بافت” ایجاد یک “شبکه‌ی تداعی معانی”کند، اما تغییر یک بافت فرسوده تاریخی، به چهره‌ای جدید بسیار بزرگ‌تر از “رفو” می‌نماید.

بیشتر بخوانیم:
+ بازآفرینی بافت تاریخی کاشان بر مبنای پیاده‌محوری

بیایید کمی این کوچه پس کوچه ها و محله‌ها را قدم بزنیم و دوروبر بازار قدیمی کاشان، کوچه اصناف در خیابان محتشم را با سنگفرش‌هایش مرور کنیم تا آن طرف بازار، خیابان میرعماد، خاستگاه بانک‌ها و منتهی به نخستین میدان تاریخی کاشان را با یک قیافه جدید برانداز کنیم. خیابانی که شب‌هایش قوقو پر نمی‌زد حالا عاشقانه‌های یک شهر را در دل خود دارد.

آن طرف‌تر از بازار پانخل آب‌انباری ۵۰۰ ساله است که سال‎ها متروکه و مخروبه رها شده بود، حالا با یک فکر ِ بکر تبدیل به آمفی‌تئاتر روباز شده، “دارکوب”ِ پیر حالا با صورتی جوان آغوشش را باز کرده تا محل برگزاری میتینگ‌ها و تئاترها و چه و چه باشد.

کمی آنسوتر درست وسط بافت تاریخی محله‌ای را می‌بینیم که قبلا خاک‌وخول از سرو کله‌ی هم‌محله‌ای هایش بالا می‌بُرد و حالا منظره‌ای را میسر کرده که سرِ دوربین هر عکاسی را به سمت خود می‌چرخاند. جایی که در چند قدمی‌اش مستطیل سبزی پهن شده تا اوقات خوشی را برای تندرستی سپری کند. اینجا “درب باغ “است پشت خانه تاریخی احسان.

“کوی مسجد محمدیان “ و “کوی طمقاچی‌ها”هم از این تغییر چهره بی‌نصیب نیست. تغییر چهره‌ای که تنها با آرایش و یک نقاب انجام نشده بلکه تمام زیر و بم خیابان و کوچه‌ها و محله‌ها خاک به خاک، ذره به ذره و سنگ ریزه به سنگ ریزه تغییر کرده است. از تاسیسات تا تجهیزات.

این تغییر چهره فقط به دور و بر بازار و کوچه پس کوچه های منتهی به خیابان فاضل نراقی محدود نشده. “راوند” و محله زیبای “پاچنار”ش که حالا حال بهتری دارد ، “برباغ” و سنگفرش شدنش، و جای جای دیگر این شهر که به قول شاعر آب و آیینه اش “زندگی در جریان” است دارد جریانِ نوی از زندگی را تجربه می کند.

پیاده رفتن در این کوچه‌های قدیمی حس خوش زیستن دارد. حس در خود غرق‌شدن و نفس کشیدنِ اکسیژن ِ سرزندگی. و پیاده‌روی تا جایی که به خودت بیایی دوباره! دور از ساخت‌و‌سازهای مدرن و بی‌هویت، دور از تابلوهای ناموزون سردرب برخی مغازه‌ها، دور از کولرهای آبی نصب شده در خیابان‌ها …

چشمانم را باز می‌کنم خودم را وسط شلوغی چهار راه پنجه‌شاه می‌بینم. من شهری دارم که از گذشته‌های دور به من ارث رسیده است، من شهری دارم که باید به خوبی نگاهش دارم خوشحال می‌شوم از این شهری که دارم که دارد چهره‌اش همگام با نامش تغییر می‌کند، من شهری دارم که زیباست و این “شهر داری” کار همه ماست.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.