«درب باغ» و آن زمین والیبال

مهدی سلطانی‌رادکاشان فردا –  این نوشته پلی است بین دیروز و امروز؛ بین خاطرات و نوستالژی‌های نهفته در دل محلات قدیمی یک شهر با الزامات عصر مدرنیته؛ بین نسل پر شر و شور خردسال، نوجوان و جوانِ دیروزِ این شهر و میراث‌دارانِ امروزی آن نسل و عُلقه و دلبستگی‌های مشترک‌شان..

بهانه‌ی این نوشتارِ نه چندان مطول، دگرگونی و تغییر حال و هوای یک محله قدیمی و اصیل در کاشان با همت مدیریت شهری است که در کنار تأمین آسفالت معابر و ایجاد پارک و بوستان، گوشه‌چشم داشتن به محله‌های اصل و نسب‌دار و کهن شهر را هم وظیفه خود می‌داند، دگرگونی و تغییر حال و هوا البته با حفظ اصالت‌ها و هویت گذشته‌ی آن.

یک کوچه، نخ چلّه، والیبال و دیگر هیچ!
تا چند سال پیش که بافت قدیمی کاشان آن چنان دستی نخورده بود، آثارش را هنوز در کوچه‌ها و پای پنجره‌ی فلزی بعضی خانه‌ها می‌شد دید. حفاظ هایی که ته‌مانده یک پودِ زیر یا نخ چله‌ی پوسیده به دور آن خودنمایی می‌کرد و اگر بچه‌ی ناف این شهر باشی، این تصویر در ته ذهنت فورأ تو را می بَرَد به والیبال‌های ساده و بی‌غل‌وغش کودکانش در کوچه‌پس‌کوچه‌های سالیان دور.

تو را می بَرَد به تق‌و‌تق‌های برخوردِ توپ یک پسر بچه کاشانی با دیوار کوچه در یک بعدازظهر که انگار اسمِ رمزِ از خانه بیرون خزیدن بچه همسایه‌ها و یک فوتبال یا والیبال‌زدن عصرانه‌یِ مَشت بود!

سنتِ کهنِ قالی‌بافیِ مادرانِ این شهر، کار بچه‌هایی را که در بعدازظهرهای تابستان کاشان یا فصل مدرسه، که درس و مشقی نداشتند راحت کرده بود. با خلاقیت کودکانه‌شان کوچه‌هایی کاه‌گلی که عرضش شاید کمتر از سه متر بود را با پود یا نخ چله‌ی کِش‌رفته از دارِقالی مادر، با بستن یک طرفش به همان میله حفاظ پنجره همسایه و سمت دیگرش را به میخی در آن سمت کوچه به زمینِ والیبالی ساده با کمترین هزینه تبدیل می‌کردند.

مگر چند تای آن‌ها از کتونی‌های چینی‌ سفید آن دوران به پا داشتند؟ بعضی از همان خستگی‌نشناس‌های دهه چهلیِ ۱۰- ۱۲ ساله، با پیژامه‌های چهارخانه آن دوران و دمپایی، در حد سعید معروف و از بغل آن تور نخ چله‌ای، چنان مثل هلو به یارشان پاس می‌دادند که بیا و ببین! به همین ساده‌گی. جیغ و داد و عشق و حال به خاطر خواباندن توپ در زمین حریف در کوچه‌پس‌کوچه‌های پشت مشهد و درب‌باغ و محله عبدالله‌خانی و .. با دو متر نخ و یک توپ! دیگر از خدا چه می خواستند؟!

زمانه که تغییر کرد و سن‌ها که بالا رفت و علاقه‌ها که بیشتر زبانه کشید، حالا نوبت غربال و سربرآوردن «عشق والیبال‌های واقعی شهر» بود. حالا نوبت این بود که اگر یک زمین خالی بایر در محله‌شان هست، خاک و سنگ آن را کنار بزنند و دو تا تیر آهنی با فاصله وسط آن بکارند و اگر دست‌شان به دهن‌شان می‌رسد یک تور والیبال هم به تیرها ببندند و خلاص! گچ برای خط‌کشی زمین هم که جورکردنش کار سختی نبود!

والیبال خاکی در مجله درب‌باغ کاشان
این عکس نمایی از زمین خاکی والیبال «محله درب‌باغ» کاشان را در سالیان پیش از انقلاب نشان می‌دهد. شهری که اولین سالن ورزشی‌اش با همت عالی‌جنابِ روانشاد حاج سید محمود لاجوردی– کارآفرین و فعال اقتصادی خوشنام این شهر- سال ۴۸ افتتاح شد تا والیبال باشگاهی و رقابتی در کاشان که پیش از افتتاح این سالن بر روی خاک یا آسفالتِ مجموعه‌ی کلوپ برپا می‌شد، با حال و هوایی دیگر در کاشان برگزار شود.

در این عکس بازیگرانی را در میدان والیبال زمین خاکی این محله در سنین مختلف و با استایل‌های متفاوت می‌بینیم که برای‌شان نداشتن لباس ورزشی مهم نیست. آن‌ها در کنار خشت و کلوخ‌های کنارزده‌شده در یک محله‌ی قدیمی و زمینی که به گمان، خودشان راست و ریستش کرده‌اند، هیجان و شور و نشاط می‌آفرینند.

شدت این هیجان و سرخوشی را می‌توان در تماشاگرانی که دست در جیب و کنار خط طولی به تماشای سرویس و آبشارهای آنان و دنبال‌کردن نتیجه نشسته‌اند مشاهده کرد..

نمی‌دانم والیبال در زمین خاکی تا چه زمانی در «محله‌ی درب‌باغ» جریان داشت اما از ۲۰ مرداد ۹۹ دیگر لباس هیچ یک از بچه‌های والیبال‌دوست این محله خاک و خُلی نمی‌شود و تن و بدن بازیکنی، با فرودآمدن بعد از کوبیدن توپ در زمین حریف و شیرجه و توپ‌گیری در زمین خودی، جای زخم و زیل بر آن نمی‌ماند، چرا که با احیاء و بازآفرینی «محله‌ی درب‌باغ» توسط شهرداری، زمین والیبال این محله نیز جلوه و سیمایی دلپذیر پیدا کرد.

حالا دیگر خاک و خُل، جای خود را برای همیشه به «چمن مصنوعی» داده و همهمه و شور و حال و کری‌خواندن برای رقیب در «زمین والیبال محله‌ی درب‌باغ» به اندازه خود بازی به بچه‌های این محله لذت می‌دهد.

راستی خودمانیم؛ حالا که با پیگیری ریش‌سفیدها و معتمدین «مرکز محله‌ی درب باغ» با حفظ هویت و اصالت این نقطه از کاشان در عصر مدرنیته، سیما و منظری دلپذیر یافته، آیا حیف نمی‌بود اگر نوجوانان و جوانان ورزش‌دوست این محله سهمی از اتحاد و همدلی «معتمدین و مدیریت شهری» نمی‌بردند؟

مهدی سلطانی‌راد – کاشان آنلاین

از این نویسنده:
+ سکوت نماینده در قبال وعده‌ی بی‌اعتبار وزیر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.