کاشان فردا – کتاب «مرغ سحر» گزیده دستنوشتههای محسن غفاری با عنوان «دلنوشتههای بیخودی» منتشر شد.
محسن غفاری در معرفی کتابش نوشته: «دو سال پیش، در نزدیکی طلوع فجر وقتی نور مهتاب از پنجره ریخته بود روی فرش، گلهای قالی جان گرفتند مثل لوبیای سحرآمیز، و انگار از سر و کولم بالا میرفتند، گفتم هر چه باداباد این یک نشانه است. گفت مواظب باش دچار سوتفاهم نشوی که شدم! کو گوش شنوا!؟
گفتم غم تو دارم، گفت مبارک است. گفتم حیران و اندوهگینم، گفت این هم مبارک است، گفتم باغ دلم، گفت، “حیمنالمیت” گفتم کی؟ گفت نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد، گفتم هر چه پیشتر سراب اندر سراب. گفت باز هم برو، گفتم تشنگی، گفت آب در یک قدمی است.گفتم سراب؟ گفت آب کم جو. گفتم دلم، گفت آن را که دادهای، گفتم تشویش دارد، گفت حیف باشد دل دانا که مشوش باشد، گفتم زین همرهان سست عناصر، گفت تو دل داده باش آن با من.! گفتم…»
بیشتر بخوانیم:
+ فردا درختان توبه میکنند
این بخشی از یک فراز از کتاب مرغ سحر بود که همان دلنوشتههای بیخودی است،
کتاب مرغ سحر در قطع پالتویی و به همت انتشارات مکتب بیداران و تلاش کتابخانه کاشانشناسی آیتالله غروی (ره) به سرانجام حاضر رسیده است.
من محسن غفاری نویسنده این کتاب ناقابل هر چه دلم گفت بگو گفتهام پس اگر حرفی هم هست زیر سر این دل بیپیر است. به هرحال دسترسی به مرغ سحر از آب خوردن هم آسان تراست. کافی است نمره 03155466898 را بگیرید و کار تمام است. به امید خدا. ” محسن غفاری”»