کاشان فردا – حوالی زندگی، همین دوروبرها. گپوگفتی صمیمی با ابوالفضل نجیب.
«ابوالفضل نجیب» نویسنده و روزنامهنگار سالهای دور و نزدیک همین حوالی است. اگرچه در همه حوزههای فرهنگی صاحب قلم است، اما او بیشتر به عنوان یک نویسنده سینمایی و نویسندهای در حوزه هنر هفتم شناخته میشود و مسائل حوزههای دیگر را هم از دریچه دوربین سینما رصد میکند.
عضویت در تحریریه مجله گزارش فیلم، همکاری با ماهنامه سینمایی فیلم، و چند رسانه دیگر در آن دورهها، همچنین روزنامه ایران و در حال حاضر روزنامه اعتماد، تنها بخشی از کارنامه رسانهای این نویسنده و پژوهشگر است.
در سالهای میانی دهه هفتاد، پای ثابت دورهمیهای اهالی فرهنگ در کاشان بود و بیشتر رخدادهای حوزه سینما را در سطح ملی و بینالمللی تحلیل میکرد. از تاثیرگذارترین اقدامات او شاید برگزاری جلسات نمایش و نقد فیلم در این دهه باشد.
از نجیب فعال آن دورهها خیلی وقتی بود خبری دستکم در رسانههای منطقه کاشان نبود تا به تازگی یادداشتهایی از او بیشتر در حوزه سیاست و ورزش و کمتر سینما، در فصلنامه کاج، سایت سینما سینما و پایگاه برخط کاشان نیوز منتتشر میشود. به اینبهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
کجا تشریف دارید؟ جناب نجیب
حوالی زندگی، همین دوروبرها
زندگی یعنی چه؟
جستوجو و تکاپو برای یافتن حقیقت
حقیقت در نظر شما چیست؟
گاهی حقیقت خود ما هستیم
یعنی اومانیسم؟
نه الزاما به معنای فلسفی
پس چی؟
به عنوان بخشی از واقعیت هستی و جزئی از حقیقت زندگی
چه میکنید در حال حاضر؟
مثل بقیه مردم به شکلی گذران عمر
تا اینجا چطور گذران عمر کردهاید؟
با احساسات متناقض، گاهی از آمدن به دنیا شرمنده، گاهی شاد و راضی و گاهی پرسان و بیجواب
نوشتن چه حسی به شما میدهد؟
گاهی امنیت، گاهی رضایت، گاهی ندامت، و گاهی ترس
چرا این همه متنوع مینویسید؟
تنوعنویسی بازتاب خلجانها و خجالتهای درونی است از آنچه باید باشد و نیست. فرقی هم نمیکند عالم سیاست باشد یا هنر، ورزش و یا کرونا
رضایتمندی یعنی چه؟
یعنی وقتی با خودت تنها شدی شرمنده بودنِ در جمع نشوی
اینها پاسخهای کلیشهای است یا بازتاب واقعی درونیات شما؟
زندگی هر کسی نشانگر راستی ها و کژی های اوست.
از نبودن در موطن اذیت نمیشوی؟
آدم غریب بهتر است در غربت زندگی کند تا تنهاییاش واقعی باشد
از سینما چه خبر؟
سالهاست دور از سینمای ایران هستم. با این حال آب از آب تکان نخورده، و یعنی بود و نبود منِ نوعی تاثیری در مقدرات سینما ندارد. فیلمهای خوب دنیا را میبینم و دربارهشان مینویسم و به لطف سایت سینما سینما منعکس میشود.بهترین مطلب سینمایی این سالها مقایسه تحلیلی دو فیلم پلاتفرم و انگل بود و البته مقایسه قتل رومینا با فیلم خانه پدری.
درباره سریال آقازاده حرفهای زیادی دارم. این که امکان درج آن باشد یا نباشد بعد از ارسال به سایت سینما سینما معلوم خواهد شد.
نظر اجمالیتان درباره سریال آقازاده چیست؟
در یک کلام نقض غرض بود.
یعنی چی؟
یعنی این که میخواست فساد سیستماتیک را موردی نشان دهد. اما متوجه نبودند که سیستماتیکبودن فساد را ثابت کردند.
شاید تعمدی بوده؟
اگه اینطور باشه که عذر بدتر از گناهه.
چرا نوشتههایتان متمرکز در یکجا نیست؟
دلیل اصلی محذوریتها و محدودیت و ممیزی گسترده و غیر استاندارد و سلیقهای حاکم بر فضای رسانههای مکتوب و مجازی است. بعد از چند یادداشت سیاسی در اعتماد با گیر و گورهای حاکم بر آنجا مواجه شدم، یادداشتهای روزانه باید چند روز میماند تا درباره چاپشدن و نشدنشان تصمیم بگیرند. تا آن موقع وضع دنیا کلی فرق کرده بود. برای همین تصمیم گرفتم یادداشتهای سیاسی را به منابع مختلف بفرستم هر کی زودتر زد فبهالمراد.
نسل امروز موطن خود را چطور ارزیابی میکنید؟
بسیار امیدوارانه و خوشبینانه و پر انرژی، با نسل ما خیلی تفاوت دارند. ما علیرغم این که خیلی ادعای عالم به زمانه بودیم، اما نسل فریبخورده بودیم. هیچ کتمان و خجالتی از این خودانتقادی صریح و بیرحمانه ندارم. بر عکس خیلیهایی که هنوز نفهمی خود را زرورق میپیچند با صراحت میگویم فریبخواران کوچکی بودیم اسیر و ابیر فریبدهندگانی بزرگ.
نسل این سالها اما بهسادگی ما فریب نمیخورد. نسل پرسمان و کنجکاوی است که با پاسخهای از بالا قانع نمیشود. آنقدر میپرسد تا حریف را به گوشه رینگ بکشاند یا به اعتراف به نمیدانم بکشاند. برای همین میگویم خوشبین و امیدوار هستم.
پس از گذشته خود پشیمان هستید؟
وقتی پشیمانی سودی ندارد ناچار باید گفت ما نسل ضرورتها بودیم.
یعنی چه؟
یعنی باید میشدیم حلقه واسط. برای فهم بهتر همین نسل امروز و فردا نسبت به آنچه دیگر به مقدرات و ناگزیری تعبیر نشود.
پس از جهاتی باید راضی و احساس مفیدبودن کنید؟
از این حیث حتمن. و آنچه امروز انگیزه میدهد برای جانکندن ادامه زندگی همین احساس و امیدواری مضاعف برای دیدن محصولات این نسل
خسته شدید؟
خسته، خستگی، خلسگی؛ اینها اغلب عوارض روحی هستند. اما روح من کمتر احساس خستگی میکند.
حالا که به اینجا رسیدیم درباره شرایط سنیتان بگوئید:
شصت را چهارم اسفند سال گذشته پاس کردم با کلی تجدیدی.
کاشان این سالها را چطور دیدهاید؟
خیلی کم به ندرت و ضرورت عزا و بعد از کرونا حتی برای سوگ عزیزان از دست رفته هم دورادور به سوگ نشستم. اما کاشان نسل ما با امروز خیلی تفاوت کرده. آن زمان طوبی داشت و گاهی رضوان مهندس. امروز چند سایت دارد و کاجی به قامت سروهای باغ فین.
سوال آخر تلقی شما از روشنفکر چیست؟
کاش این سوال در ابتدا طرح میشد. روشنفکری در دیار ما نه فاعلیت دارد و نه موضوعیت قائم به ذات. از مشروطه به این سو، در هر مقطع و در نسبت به زمانه تعریف شده. برای همین طیفهای مختلف روشنفکری داریم. و همین طور مصادیق متنوع در نقطه مقابل جریان واحد و یکدست روشنفکری در دوران رنسانس تا امروز.
بیشتر بخوانیم:
+ جامعهشناسی خودمانی
واقعیت این است که روشنفکران واقعی ما در پرده غیب و مهجوریت تاریخی زندانی هستند. بسیاری از آنها مورد کینه و نفرت و عداوت واقع شدند. بدون آنکه مضمون و جوهره اندیشههای آنها امکان نشر و فهم همگانی پیدا کند.
در نقطه مقابل آنها که گاه از سطح فهم تودهها پائینتر بودند به منزلت روشنفکری نائل شدند. روشنفکری از یک سو به ساحتگرایی مبتلا شد و از سویی خود را تا سطح همشکلی با تودهها تنزل داد و به آن افتخار کرد.
این یعنی همزمان متوهم و عوامزده شدن روشنفکر. در یک کلام نطفه روشنفکری از انقلاب مشروطه به این طرف خشکید. آنچه ما از روشنفکر امروز میبینیم، بازتولید همین جامعه است. با همه مختصات و ضعفها و قوتهای احتمالی. و این که روشنفکر واقعی همان اندازه که زیروبمهای گذشته را فهم میکند الزاما میباید آینده را فهم کند.
حرف پایانی؟
هر چه حرف بوده تا کنون هزاران بار گفته شده. زمان آن رسیده با رفتار خود حرف بزنیم والا این چانهتکاندادنها تا ابد ادامه خواهد داشت.
موفق باشید
از ما که گذشت این آرزو برای شما موضوعیت دارد.
کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم: https://www.instagram.com/kashanefarda.ir