کاشان فردا – جابر تواضعی / انقلاب و انگشتر عقیق بابا.
دهه فجر چند سال پیش یک عکس پیدا کردم از راهپیماییهای زمان انقلاب. عکس کوچک و بیکیفیتی بود و آدمها نقطههای خیلی ریزی بودند اندازه سر سوزن. اما در کمال تعجب حس کردم یکی از آن نقطههای خیلی ریز صف اول تظاهرات، پدرم است که دارد با مشتهای گرهکرده شعار میدهد. شاید از موها و ریشهای مجعد خوشحالت، مشکی و براقاش شناختم. دستش پایین بود و انگشترش پیدا نبود. ولی خیالام آن را هم بازسازی کرد.
مامان هر وقت میخواست بابا را اذیت کند، میگفت که در راهپیماییها همیشه صف جلو بوده و با مشتهای گرهکرده شعارهای انقلابی میداده و او بابا را از انگشتر عقیق معروفاش میشناخته. انگشتری که از هجدهسالگی دست میکند و شاگردهاش بعد از پرسیدن احوال استاد، سراغ آن را میگیرند: «هنوز اون انگشتره رو داره؟!»
بابا انکار میکرد و میگفت که مامان اغراق میکند. ولی حالا این عکس نشان میداد مامان خیلی هم اغراق نکرده. حالا شاید آن لحظه که عکاس ماشه چکانده، بابا دستش را با ریتم کسی که پشت بلندگو شعار میداده، آورده پایین یا دستش خسته شده بوده. چهقدر از این تصویر واقعی است و چهقدرش برساخته تخیل من؟
هنوز از فضای مجازی خبری نیست. عکسها را میل میکنم برای خواهرها و میپرسم آشنا میبینند؟ حدسام درست است. بیستوپنج سالگی بابا است که مثل همیشه شق و رق با کتوشلوار تمیز و اتوکشیده جلوی جمعیت پیش میرود.
میخواهم بدانم خودش چه حالی دارد. گوشی را میگیرد بر خلاف همیشه سلامام را سرد جواب میدهد. جاش نیست سر شوخی را باز کنم که شما ما را به این روز انداختید و از این حرفها. بغض او گلوی خودم را هم میچسبد. بدجور. طوری قطع میکنم که یعنی خودش قطع شد. خبر میرسد که تا دو روز مات به در و دیوار نگاه میکند.
این تصویر نمادین نسل پدران ما است برای من. نسلی که باور و هدفش یک تغییر اساسی و بزرگ بود و تمام انرژیاش را گذاشت برای رسیدن به یک آرمانشهر افسانهای که هیچ گرگ خونخوار و روباه مکاری نداشته باشد. در این مسیر از تغییرات کوچک در خودش و چشیدن لذتهای ریزریز اطرافش غافل شد و حالا هم نمیداند یا نمیتواند شیوهاش را عوض کند.
بابا و نسل بابا برای من قابل احترام است، به این دلیل که سفت و محکم پای اصول و آرمانهاش ایستاد و هر چی در توان داشت، تلاش کرد. به این دلیل که به ما چیزی را یاد داد که خودش به آن ایمان داشت. به این دلیل که حالا هرچند ذرهذره و با زجر و سختی بسیار، تفاوت ما را با خودش میپذیرد. آنها هم همانقدر علم غیب داشتند و میتوانستند نتیجه را ضمانت کنند که من میتوانم آینده را برای بچه نداشتهام ضمانت کنم.
به احترام بابا و نسل بابا کلاه از سر برمیدارم.
از این نویسنده:
+ خیابان باقسوره!
کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم: https://www.instagram.com/kashanefarda.ir