کاشان فردا – مسعود بخشی با مستند بلند «تهران انار ندارد» بهعنوان فیلمسازی خوشفکر و نوجو، خاطره خوبی در ذهن مخاطبانش بهجا گذاشته. اما صرفنظر از فیلم توقیفی و دیدهنشده «یک خانواده محترم»، «یلدا» فیلمی نیست که این خاطره نسبتاً قدیمی از این کارگردان را زنده کند.
موضوع قصاص و بخشش در سینما دستمایه فیلمهای بسیاری بوده و هیچوقت نمیتوان گفت که تاریخ مصرف سوژهای به پایان رسیده. مخصوصاً در جامعه ما که شرایط اجتماعی ملتهبی را پشت سر میگذارد و در این شرایط آدمها بیشتر از قبل به خودشان گیر میدهند.
شروع «یلدا» هم این نوید را میدهد با فیلم متفاوتی روبهرو باشیم. قرار است قاتل و ولی دم – دختر مقتول- در یک برنامه تلویزیونی روبهرو شوند و درام در بستر همان برنامه اتفاق بیفتد. میشود گفت همهچیز در همان تایم برنامه تلویزیونی اتفاق میافتد و زمان دراماتیک و سینمایی اثر با زمان واقعی آن تناظر یکبهیک دارد.
ضمن اینکه شبیهسازی یک برنامه تلویزیونی از جنس برنامه پرمخاطبی مثل «ماه عسل» با همه حواشی و موافقین و مخالفینش میتواند محمل طرح موضوعات بسیاری مثل نقد تلویزیون بهعنوان یک رسانه عام، نقد رویکرد فعلی این رسانه، نقد برنامههایی مثل «ماه عسل» و … باشد. مخصوصاً که زاویه دید دوربین در بیش از نود درصد فیلم، همان زاویه دید دوربینهای برنامه است و با همین توجیه با نوعی دکوپاژ تلویزیونی روبهروییم که تا پایان کار منتظریم بستری برای ایجاد نوآوری و غافلگیری فیلم باشد.
اما هیچکدام از این اتفاقات در «یلدا» نمیافتد و فیلم در حد یک کار تلویزیونی باقی میماند. به عبارتی «یلدا» در همان چالهای گیر میکند که با دست خودش کنده است. نتیجه نهایی این است که دختر مقتول، قاتل پدرش را در یک برنامه تلویزیونی میبخشد بدون آنکه مناسبات قتل پدر و طرح آن روی آنتن زنده تلویزیون رمزگشایی تازه و پیشدرآمد کلیدی و مهمی برای این بخشش باشد.
سینمای ایران هرسال بیشتر از پارسال با انبوه فیلمهایی روبهرو است که تکلیفشان با مخاطب روشن نیست.
نه چیزی به سینما اضافه میکنند، نه برای مخاطب عام جذاباند. واقعاً کسی نیست از تولیدکنندگان این فیلمها بپرسد اینها را برای کی میسازند؟
جابر تواضعی – کانال زیر درخت انجیر
از این نویسنده:
+ «مردی بدون سایه» فیلمی بدون قصه