وقتی که بال هدهد زخمی به تیر بود
سیمرغ بر فراز زمین سربهزیر بود
پرواز با تمام عروجش خلاصهای
از جستوخیز جمع وزغهای پیر بود
محراب در تصرف مردان سامری
موسی میان طور تجّرد اسیر بود
فریاد هر چهقدر بلند و ربانهدار
خمیازههای گرم شکمهای سیر بود
دشت حماسه غرش مردانهای ندید
جنگل اسیر شهوت یک مادهشیر بود
دیگر عقاب هیچ، کلاغی نمانده بود
وقتی که بال هدهد زخمی به تیر بود
حسن قریبی
از این شاعر:
+ و باران بود با نمنم رفاقتبار میبارید