کاشان فردا – بهمن ۶۸، «سیلورسیتی» و آقای مدیر روی صحنه.
نخستین تئاتری که در زندگانیام و در جایگاه تماشاگر حاضر در سالن تئاتر دیدم، بهمنماه ۶۸ بود. کلاس پنجم ابتدایی بودم و تا آن زمان ذهنیتم از تئاتر چیزی در حد تلهتئاترهای جذاب تلویزیونیِ دهه ۶۰ بود که اغلب هنرمندان شاخصی مثل نصیریان و رشیدی، هادی مرزبان، داریوش مؤدبیان و بازیگر نورسیده ای همچون اکبر عبدی .. ایفاگرش بودند.
هنوز طعم شیرین و جذاب تلهتئاترهای (سوزنبانان و باجناقها) در دوران نان سنگک ۲۰ ریالی و موشکباران رهایم نمیکند.
سینما سیلورسیتیِ سابق در چهارراه پنجهشاه، حوالی هشت سالی میشد که دیگر در آن فیلم نمایش نمیدادند و صندلیهای چوبیاش پس از انقلاب تنها سنگینی جسم تماشاگران تئاتر را بر خود تجربه میکردند.
سینمایی که پس از انقلاب، سالن تئاتر امیرکبیر نام گرفت و نسل اول و دوم تئاتر کاشان در فضای خاص فرهنگی اجتماعی آن سالها گهگدار در آن نمایشهایی با مضامین انقلابی یا مذهبی روی صحنه میبردند.
مهرماه ۶۸ وقتی – هنوز نمیدانم به چه دلیل – در دبستان فردوسی امکان ثبتنام برای کلاس پنجم نداشتیم و ناگزیر با جمعی دیگر کلاس پنجممان را در دبستان شهید نقادهیِ خیابان محتشم پی گرفتیم، نمیدانستیم مرحوم عباس محسنی – مدیر خوشلباس و پرجذبهی این مدرسه – پایی هم در هنر تئاتر دارد.
مرحوم عباس محسنی آن سالها مدیر دبستان قدیمی نقاده بود. مدرسهای کوچک با تنها پنج کلاس و مایی که کلاسپنجمیهای این مدرسه بودیم در نیمهی دوم سال تحصیلی سال ۶۸، بیشتر از همه معلمان و دانشآموزان مدرسه با او برخورد و مراوده داشتیم. چرا ؟ چون حوالی نیمهی دوم سال تحصیلی، معلم کلاس ما به دلایلی از مدرسه رفت و مرحوم محسنی با حفظ سمت، معلم کلاس ما تا پایان سال شد.
بهمنِ ۳۰ سال پیش برای دانشآموزان دبستان شهید نقاده، غیر از سنت جذاب آزینبندی کلاس و راهروها طعم دیدن نمایش هم به برنامههای مفرح دهه فجر اضافه شد و آنچه این فقره را برای ما دلپذیرتر میکرد، تماشای نقشآفرینی مدیر مدرسه و ایضأ معلم کلاسمان بر روی صحنهی تئائر بود. مایی که شاید خیلیهایمان برای نخستین بار در زندگی با فضای سالن تئاتر آشنا میشدیم.
هنوز پس از ۳۰ سال نمایش (وزیر ناشی، پیشکار کاشی) را با بازی مرحوم عباس محسنی در ذهنم دارم. نمایشی طنز که به گمانم نویسنده و کارگردان نیز خود آن مرحوم بود و در آن با لهجهی کاشی خنده بر لب بیننده مینشاند.
به روایتی او یک فرهنگی دو منظوره بود. هم در آموزش و پرورش خدمت میکرد و هم چند سالی میشد که در تئاتر کاشان سهمی از فعالیت داشت.
نمیدانم، شاید مرحوم محسنی هر چه در طول سال تحصیلی با سبک و سیاق مدیر و معلمبودن خود، تن و بدنمان را میلرزاند! با نمایش (وزیر ناشی، پیشکار کاشی) همه آن خاطرات تلخی که از نسقکشیهایِ خوفناکِ یک مدیرِ جدی و عبوس در فضای ذهنی کودکیمان از او داشتیم را در دههی فجر سال ۶۸ کمی از ذهن ما دور کرد.
سینما سیلورسیتی کاشان یا همان سالن تئاتر امیرکبیر، حوالی بیش از دو دهه از محو و نابودیاش میگذرد و با رویش یک مجتمع تجاری به جای آن، شاید این تلخندِ سوالی را به ذهن متبادر میکند که فرهنگ بهتر است یا ثروت؟!
مرحوم عباس محسنی نیز ۶ سالی میشود که جسم خاکیاش دیگر در این دنیا نیست. یک زیرساخت فرهنگی و یک چهره هنریِ مردمی را سالیانی است که در کاشانِمان نداریم. روان هردویشان به شادی.
مهدی سلطانیراد – کاشان آنلاین
از این نویسنده:
+ تهدید طبیعت ییلاقی کاشان؛ ارّهها مشغول کارند
کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم: https://www.instagram.com/kashanefarda.ir
کاشان فردا را در تلگرام دنبال کنیم: https://t.me/Kashanefarda