به بهانه روز معلّم

ٰبه بهانه روز معلّمکاشان فردا – به بهانه روز معلّم.

یکم – ۱۲ اردیبهشت
شاید هنوز بیشتر مردم ایران ندانند – یا بهتر است بگوییم پروپاگاندای رسانه‌ای اجازه نداده است که بدانند – که ۱۲ اردیبهشت، نه به دلیل شهادت استاد مطهّری در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، بلکه به دلیل حوادثی که ۱۸ سال پیش از آن، منجر به شهادت «ابوالحسن خانعلی» شده بود، به نام «روز معلّم» انتخاب شده است.

حوادثی که با راهپیمایی اعتراض‌آمیز صنفی معلّمان آغاز شده بود و در نهایت – نه به زندانی کردن نماینده معلّمان – بلکه به اجابت خواسته‌های صنفی آن‌ها و حتی استعفای نخست‌وزیر وقت – جعفر شریف امامی – هم انجامید و شرح آن مقال و مجالی دیگر می‌طلبد.

دوم – مهم‌ترین رسالت معلّم چیست؟
هر فردی یا هر مکتبی می‌تواند بسته به دیدگاه خود به پرسش بالا پاسخ دهد. آیا معلّم، رسالتی پیامبرگونه دارد و مسئول هدایت دانش‌آموزان به مسیری است که او یا مکتبش آن را صلاح می‌دانند؟ اگر پاسخ مثبت است از خواندن ادامه متن صرف نظر کنید! ولی به نظر می‌رسد که پاسخ عقل مدرن بشری به این پرسش، «منفی» است؛ چه، اگر قرار بر این باشد، آموزش به مرور در خدمت «ایدئولوژی» قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد ایدئولوژی، ارزش «تفکّر» و «آزادی» را به آنچه خود می‌پسندد، تقلیل می‌دهد؛ دست و پای «رهایی» را می‌بندد و «انسان» را «بماهو انسان» نمی‌خواهد.

پس رسالت معلّم چیست؟ شاید پاسخ در همین جملات پیشین باشد: معلّم باید «تسهیل‌گر» ِ «پرسش»، «تفکّر» و «آزادی» در کلاس درس باشد. انتقال دانش را «گوگل» خیلی بهتر از ما انجام می‌دهد! ما بهتر است از رهگذر انتقال دانش – اگرچه لابلای آن، آن چه می‌خواهیم نبینیم و آن چه می‌بینیم نخواهیم**، هم باشد – «دیدگاه» دانش‌آموز خود را «باز» کنیم و «مهارت ِ زندگی کردن» را به او بیاموزیم یا دست‌کم آموزش ما آنقدر تهی نباشد که ارزش و لذّت «زندگی» را از امانت‌های مردم، دریغ کنیم.

سوم- اساسی‌ترین مشکل نظام آموزشی ایران در حال حاضر چیست؟
تولّد هر انسان، شمعی است که برای برافروختن نور به تاریکی‌های جهان، اضافه شده است؛ ما (: نظام آموزشی – جامعه – والدین – معلّم) همه‌ی هنر خود را به کار می‌بریم که این شمع را که باید به خورشیدی درخشان تبدیل شود، در همان سال‌های نخست آموزش ابتدایی خاموش کنیم!

تفکّر حاکم بر ارکان آموزشی ما، هنوز سست است و هنوز مفهوم «تفکّر بدون قید و شرط» را هضم نکرده است؛ چشم‌اندازهایی تدوین شده که اگر هم درست باشد، راه و ابزار رسیدن به آن فراهم نیست؛ هنوز «دانش‌آموزمحور» نشده‌ایم و «دانش‌آموز» که باید محور آموزش باشد، بی‌کارترین و بی‌اراده‌ترین عنصر نظام آموزشی ماست؛ معلّم ما هنوز درگیر ابتدایی‌ترین نیازهای اقتصادی خود و خانواده‌اش است؛ بعضی کتاب‌های ما هنوز ایدئولوژیک نگاشته می‌شوند، برخی کلاس‌های ما هنوز در «کپر» تشکیل می‌شوند و…

گویی پازلی که همه ارکان آموزشی در آن مشارکت داریم، آنقدر بدقواره و بهم‌ریخته است که اگر تکّه‌هایی از ما هم درست در سر جای خود قرار داده باشیم، چندان به چشم نمی‌آییم. درست‌تر آن است که بگوییم، به قول معروف، مشت نمونه‌ی خروار است یا به قول ناصرالدین‌شاه، همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید! جایگاهی که «انسان» در جامعه‌ی ما دارد، «دانش‌آموز» هم در نظام آموزشی دارد.

چهارم- چه باید کرد؟
آیا آنچه رفت، یکسره بر مدار منفی‌گرایی بود؟ یعنی آینده‌ی ایران اینقدر تاریک خواهد بود؟ بنظر می‌رسد پاسخ این پرسش هم منفی است. «امید» یکی از اساسی‌ترین محورهای زندگی بشر بوده و خواهد بود. «زندگی» ادامه دارد؛ پویا و روان.

از دل همین نظام آموزشی فشل، نوزایی‌های پیاپی شکل خواهد گرفت تا در نهایت به تحوّلی امیدبخش منجر شود. «ایدئولوژی» جای خود را به «تفکّر انتقادی» خواهد داد و «مهارت» از «دانش» عبور خواهد کرد. اگر می‌خواهیم بمانیم باید «انسان»، «تفکّر »، «مهر » و «آزادی» را ارج نهیم؛ «آموزش» را نه به عنوان «ابزار» بلکه به عنوان «هدف» به اصالت بشناسیم؛ «دانش‌آموز» را به رسمیت بشناسیم و فرصت «زندگی» را از او و از خودمان و از همه دریغ نکنیم.

نیاز نیست دنیا را اصلاح کنیم؛ کافی است هر معلم در گوشه‌ای خلوت از دنیا، مراقب ذهن خود و حلقه‌ی کوچک شاگردانش باشد تا مبادا خلاقیت و جست‌وجوگری را نابود نکند.

امیرحسین ایزدپناه – کانال کانون فرهنگی هنری امام حسین (ع) – میرنشانه

از این نویسنده:
+ شجریان؛ صدایی که میرایی ندارد

کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم:   https://www.instagram.com/kashanefarda.ir

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.