بازی دو سَر باخت «قهرمان» و ما

جابر تواضعی: ماجرای مستند «دو سر برد، دو سر باخت»، اصغر فرهادی را در برابر چالشی قرار داده که بسیار شبیه چالش شخصیت‌های فیلم‌های او است. این را که «قهرمان» در کارگاه‌های فیلم‌سازی فرهادی و از دل تحقیقات هنرجویان‌اش درآمده، در یکی از مصاحبه‌های خود فرهادی خوانده بودم. به نظرم اشکالی هم ندارد و اتفاقاً نشانه‌ای است بر فضای تعاملی استاد و هنرجویان‌اش. گرچه بسیار شبیه اتفاقی است که در نظام دانش‌گاهی ما به یک روال عادی و روتین تبدیل شده و اساتید به بهانه نمره یا تطمیع امتیاز برای دکتری، از دانش‌جو برای نوشتن مقاله‌های مشترک بیگاری می‌کشند.

 

داستان آزاده مسیح‌زاده کارگردان این مستند که هنرجوی کارگاه‌ فرهادی بوده، کمی پیچیده‌تر از این حرف‌ها است. مسیح‌زاده ساکن شیراز است، مستندش را در شهرهای استان خودش ساخته و در یکی‌دو جشنواره هم برگزیده شده. این فیلم در سبک و سیاق خودش یک مستند کامل و قائم‌به‌ذات است و هیچ راهی برای پذیرش حرف وکیل فرهادی مبنی بر این‌که یک مصاحبه پژوهشی و به سفارش فرهادی بوده، باقی نمی‌گذارد. ضمن این‌که شباهت دوخطی و سطر مضمون «قهرمان» با این مستند، آن‌قدر پررنگ و غیرقابل انکار است که اجازه نمی‌دهد آن را به پای تواتر بگذاریم.

دو سر برد و دو سر باخت و اصغر فرهادی

 

اخبار غیررسمی از گیجی‌ و سردرگمی فرهادی حکایت می‌کند و اخبار رسمی این یکی‌دو روز – از واکنش انجمن مستندسازان گرفته تا اعلام شکایت حقوقی وکیل فرهادی علیه این مستندساز جوان- یعنی این قصه سر دراز دارد. من حتی بیانیه سیاسی امروز فرهادی را هم یک فرار روبه‌جلو رسانه‌ای با هدف پوشاندن همین قصه می‌دانم. والا برای انتشار بیانیه سیاسی وقت بسیار بود و بزنگاه‌های مهم‌تری از اظهار نظر یک مدیر ناشناس هم وجود داشت.

 

«قهرمان» فیلم ساده‌ای از تولیدات معمولی و روتین سینمای ایران نیست، چون فرهادی یک فیلم‌ساز بین‌المللی است.

پس این هم یک دعوای داخلی و درون خانوادگی نیست. از چندوچون قضاوت حقوقی درباره این مسأله که در حوزه مالکیت معنوی می‌گنجد، خبری ندارم. فارغ از نتیجه، گره پیش پای فرهادی از جنس گره‌هایی است که پیش پای قهرمانان‌اش می‌گذارد.

گره‌هایی که اگر از منظر بیرونی هم برای شخصیت باز شود، با یک گره درونی کورتر و پیچیده‌تر او را تنها می‌گذارد و بیننده را شاید برای همیشه درگیر می‌کند.

شخصیت‌های فرهادی اگر از منظر قانون هم به پاسخ برسند، تازه در دوراهی مه‌آلود، پرایهام و پرابهام اخلاق، سرگردان رها می‌شوند.

چون دامنه اخلاق بسیار فراتر از قانون است، هم‌چنان ‌که دامنه «گناه» از زاویه دید «عرفان» بسیار وسیع‌تر است از گستره «گناه» از زاویه دید «فقه» که به همه چیز نگاهی روبنایی و شماتیک دارد.

دو سر برد و دو سر باخت و اصغر فرهادی

 

این موج هم بالاخره فرومی‌نشیند، اما بخش جذاب ماجرا برای من این است که بدانم فرهادی در مقام هم‌ذات‌پنداری با یکی از شخصیت‌های فیلم‌هایش چه‌طور با این چالش درونی کنار می‌آید.

در این حد که حتی اگر در مقام مدرس از مستند یکی از هنرجویان‌اش ایده گرفته، با چه توجیهی از ذکر یک نام ساده در تیتراژ دریغ کرده است؟ شاید این موضوع فیلم بعدی این فیلم‌ساز جهانی باشد، اما دعوای حقوقی مستند «دو سر برد، دو سر باخت»، فارغ از نتیجه نهایی‌اش برای ما و فرهادی به‌عنوان «قهرمان» سینمای ما یک بازی دو سر باخت است.

 

از این نویسنده:
خواستن، توان پروازم داد

+ نامه‌ای به خانمی که با هم «قهرمان» دیدیم

 

کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم:   https://www.instagram.com/kashanefarda.ir

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.