ماموریت رسانه – همانگونه که از معنای واژهی رسانه (در لغت به معنی رساندن) نیز مشخص است – رساندن حرفها و پیامها و دیدگاههای هر فرد به افراد دیگر است.
در دنیای امروز، رسانه موجودی زنده و پویاست و بر این مبنا میتوانیم نقشی فراتر از «واسطه» برای آن متصور باشیم. نقشی اثرگذار که میتواند علاوه بر تبدیل مونولوگ به دیالوگ، وظایف از پیش تعریفشده خود را به منظور مدیریت افکار عمومی عملیاتی کرده و زیرساختهای توسعه پایدار، متوازن و همهجانبه را (با تکیه بر توسعه فرهنگی و اجتماعی) ایجاد نماید.
گسترش روزافزون فناوری در عصر جدید، و پیدایش رسانههای نوین، شیوههای اطلاعرسانی را دگرگون و مرز میان رویداد و مردم را روزبهروز باریکتر کرده است. این اتفاق، فارغ از اینکه آگاهی روزآمد کاربران را با افزایش میزان مشارکت اجتماعی آنها ارتقاء بخشیده است، مخاطبین سایر رسانهها (و به تبع آن ضریب اثربخشی آنها) را نیز بهشدت کاهش داده است.
با پیدایش رسانههای شنیداری (صوتی)، رسانههای نوشتاری (مکتوب) بهمرور زمان مهجور شدند و با پیدایش رسانههای دیداری (تصویری)، رسانههای شنیداری (صوتی) رو به فراموشی رفتند.
با حضور شبکههای ماهوارهای (فارغ از گرایش و دیدگاههای سیاسی برخی از آنها) و سپس ظهور رسانههای مجازی و دیجیتالی (الکترونیکی)، «زنگ پایان» رسانههای نوشتاری، شنیداری و دیداری به صدا درآمد. زنگ پایانی که حتی برخی رسانههای اثرگذار و پرمخاطب را جوانمرگ کرد.
در عصر ارتباطات، اطلاعرسانی سنتی دستخوش تحولی بنیادین شده و مفهوم تولیدکننده و مصرفکننده نیز دچار تغییرات جدی شده است. از این رو، نمیتوان برای ارتباط با مخاطب و مدیریت افکار عمومی، از ابزارهای با ضریب اثربخشی پایین بهره جست. چه آنکه، حتی نشریات باسابقه و رسانههای شاخص نوشتاری نیز در کنار انتشار نسخه مکتوب، نیم نگاهی نیز به رسانههای عصر جدید دارند و با عرضه نسخههای الکترونیکی، ارتباط خود را با جامعه هدف خود بیشتر و مستحکمتر کردهاند.
سهولت و سادگی بهرهگیری از رسانههای دیجیتالی و اینترنتی، آنها را به مهمترین ابزار اطلاعرسانی تبدیل کرده است. ابزاری فراگیر و در دسترس که توانسته است ضریب نفوذ رسانههای دیداری (تلویزیون)، شنیداری (رادیو)، نوشتاری (کتاب و روزنامه)، شفاهی (خطابه و سخنرانی) و حتی محیطی (بیلبورد و بنر) را کاهش داده و تحولات و اتفاقات را از این دریچه رصد کرده و رویدادهای توسعهای را با این ابزار مدیریت و راهبری کند.
«برنامه تلویزیونی کاشانه» بدون در نظر گرفتن آنچه ذکر شد، در دوران شهردار سابق شروع به کار نمود و در ادامه حیات خود، از سنجش و پایش میزان اقبال عمومی و اثربخشی این برنامه غفلت کرد و علیرغم تحمیل هزینههای مالی بر سیستم مدیریت شهری، موفقیتهای مقطعی و یا حتی اقبال حداقلیِ مستمری را کسب نکرد و نهایتاً بر اساس شنیدهها در آستانه تعطیلی قرار گرفته است.
«کاشانه» علاوه بر بهرهگیری از بهترین جذابیتهای بصری (تولید و تدوین) و استفاده اِلِمانهای جذاب بومی (سختافزاری و نرمافزاری)، نتوانست اهداف و انتظارات مدیران شهری و کارشناسان حوزه رسانه را در «جذب مخاطب» و «شنیدهشدن» محقق و برآورده سازد. اهدافی که شاید با تاسیس یک خبرگزاری با رویکرد محلی (پایگاه جامع اطلاعرسانی) یا حتی کانال تلگرامی حرفهای و … با هزینههایی به مراتب کمتر، دستیافتنی بود.
فارغ از میزان اثر بخشی رسانههای مجازی در جامعه امروز ما (خصوصاً در میان نسل جوان)، رسانه صوتی سالهاست که مشتریهای خاص، ثابت و قدیمی خود را دارد و در میزان اقبال عمومی در جذب مخاطب و اثربخشی، به مراتب مهجورتر از رسانه تصویری است. پس دور از واقعیت نیست اگر ادعا کنیم که اوضاع کنونی برنامه تلویزیونی کاشانه (خصوصاً عدم اثربخشی متناسب با هزینه) پیش روی رادیو کاشان است.
پتانسیلهای کاشان در حوزه رسانه (به لحاظ کیفی و کمی) مثالزدنی و بعضاً منحصر بهفرد است. پتانسیلهایی که با بیتوجهی، فدای «کاشانه» شد و برونداد محسوس و مشهودی نیز از آن حاصل نشد!
رسانۀ بیمخاطب، رسانهٔ فاقد اثرگذاری و یا رسانهای که نتواند حرفهایش را به گوش جامعه هدف برساند و افکار عمومی را به نفع اصول، آرمانها و اهداف سازمانی خود سامان دهد، «رسانۀ مُرده» است!
کاشان برای توسعه، پیشرفت و سازندگی، نیازمند «رسانهٔ زنده» است. رسانهی «عملیاتی»، جریانساز و اثرگذار است، نه رسانهای «تشریفاتی»، نمایشی و اثرپذیر.
رسانهای پویا، مانا و پایدار که استمرار حیاتش با اقبال عمومی مردم و اثربخشی بر جامعه تضمین شده باشد و نه رسانهای که چون «طبل غازی» بلند آواز است و …
صادق صدقگو
مشکات آنلاین