کاشان فردا – محققان دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و دانشگاه دوک با بررسی بیش از 700 کودک در سنین مهد کودک، و سپس 25 سالگی همان کودکان، به نتیجه جالبی دست یافتند: ارتباط قابلتوجهی بین مهارتهای اجتماعی کودکان در خردسالی و موفقیت آنها به عنوان یک بزرگسال پس از گذشت دو دهه از زندگی مشاهده شد.
تربیت فرزندان – دستورالعمل مشخصی که بتواند خوشبختی کودکان را تضمین کند، در عمل وجود ندارد؛ اما روانشناسان خبره از سراسر دنیا، بر چندین ویژگی والدین که قادر به تضمین نسبی موفقیت کودکان هستند، اتفاق نظر دارند.
در ادامه به چندین ویژگی مهم و مشترک در والدینی اشاره خواهیم کرد که کودکانی موفق را چه در زندگی شخصی آنها و چه از نظر اجتماعی تحویل جامعه دادهاند.
والدین کودکان موفق چه ویژگیهای مشترکی دارند؟
به فرزند خود فرصت انجام کارهای روزمره خانه را میدهند
«اگر کودک خود ظرف غذایش را تمیز نکند، معنایش این است که فرد دیگری کار او را برایش انجام خواهد داد.» این جمله از صحبتهای Julie Lythcott-Haims نویسنده کتاب How to Raise an Adult و عضو اسبق مجموعه بزرگ دانشگاه استنفورد استخراج شده است که طی یکی از سخنرانیهای جهانی تد شرح داده بود.
به عقیده وی مشارکت در امور روزمره خانه، نه تنها تمرینی عالی برای خودکفایی است، بلکه به کودکان میآموزد که باید برای بهبود عملکردشان تلاش کنند و از دیگر افراد خانواده انتظار انجام وظایف خود را نداشته باشند. این کودکان در آینده تبدیل به بزرگسالانی میشوند که در محیط کار با کمترین دشواری کنار همکاران خود فعالیت میکنند و به خوبی با مفهوم مهارتهای اجتماعی آشنا هستند.
به فرزندشان مهارتهای اجتماعی را آموزش میدهند
محققان دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و دانشگاه دوک با بررسی بیش از 700 کودک در سنین مهد کودک و سپس 25 سالگی همان کودکان، به نتیجه جالبی دست یافتند: ارتباط قابلتوجهی بین مهارتهای اجتماعی کودکان در خردسالی و موفقیت آنها به عنوان یک بزرگسال پس از گذشت دو دهه از زندگی مشاهده شد.
طبق این مطالعه 20 ساله، کودکان دارای مهارتهای اجتماعی (مانند همکاری با همسالان و رقابت با آنها) در بزرگسالی در حل مشکلات زندگی، بهتر عمل میکنند.
علاوه بر این، احتمال به پایان رساندن تحصیلات آکادمیک، و در اختیار داشتن شغل تمام وقت تا سن 25 سالگی برای این دسته از کودکان بسیار بالاتر از بقیه همسالان است.
سطح انتظارات بالایی از فرزند خود دارند
مطالعهای توسط یکی از اساتید دانشگاه کالیفرنیا به نام Neal Halfon و تیم همراه وی انجام گرفت که در اخبار آکادمی پزشکی اطفال آمریکا منتشر شده است.
در این بررسی 6600 کودک متولد شده در سال 2001 شرکت کردند و مشخص شد که سطح توقعات والدین از فرزندان خود تاثیر مهمی بر دستاوردهای کودک خواهد داشت. برای مثال والدینی که رویای ورود فرزند خود به بهترین کالج کشور را در سر میپروراندند، تمام تلاش خود را در جهت تحقق این هدف متمرکز ساخته بودند. طبیعی است که کودک نیز با قرارگیری و زندگی در چنین فضایی، شانس بیشتری برای تحصیل در یک دانشگاه نمونه داشته باشد.
بدیهی است که پدر و مادر باید انتطارات خود را مبتنی بر توانمندیهای فرزندان تنظیم کنند و با روشهای تشویقی و انرژیبخش به آنها منتقل کنند.
از دیدگاه علمی به این موضوع اثر پیگمالیون گفته میشود. پیگمالیون یک پدیده روانشناسی اثباتشده است که طبق آن افراد به سطح انتظارات دیگران واکنش مستقیم نشان میدهند. در واقع توقعات والدین از کودکان به مرور زمان تبدیل به رسالتی درونی میشود که کودک برای تحقق آن بهشدت تلاش خواهد کرد.
تلاش میکنند فضای آرام و بدون تنشی را برای فرزندانشان ایجاد کنند
طبق مطالعهای از دانشگاه ایلینوی، کودکان خانوادههای پر تنش (چه آنهایی که هنوز با یکدیگر زندگی میکنند و چه آنهایی که جدا شدهاند) در مقایسه با کودکان خانوادههایی که روابط خوب و توام با آرامشی دارند، عملکرد آکادمیک، اجتماعی و عاطفی ضعیفتری دارند و زندگی برای آنها به مراتب دشوارتر است.
حتی مشخص شده است که کودکان خانوادههای تکسرپرست که هیچگونه تنش و اختلافی را تجربه نمیکنند نسبت به کودکان خانوادههای عادی همراه با اختلافات شدید درون خانهای، از شرایط روحی بهتری برخوردار هستند.
در واقع اولویت اصلی والدینی که کودکانی موفق را پرورش دادهاند، سلامت روانی فرزند بوده است. از جمله مهمترین عوامل تضمینکننده این سلامت، نیز دوری از مشاجره و تنشهای والدین در فضای تربیت کودک است. کودکانی که تنشهای خانوادگی را در خردسالی تجربه کردهاند، در بزرگسالی نیز با احساساتی نظیر خشم نهفته و پشیمانی دائمی دستوپنجه نرم میکنند.
معمولا تحصیلات آکادمیک بالاتری دارند
Sandra Tang روانشناس، در مطالعهای به سال 2014، نشان داد که سطح تحصیلات والدین و به خصوص مادر، تاثیر مهمی بر عملکرد آکادمیک کودکان در آینده دارد. برای مثال کودکان مادرانی که کالج را به اتمام رسانده بودند، احتمال بیشتری دارد که فرزندانشان نیز دانشآموخته دانشگاه شوند.
دانش ریاضی را از سنین پایینتر به کودکان خود آموزش میدهند
یک فراپژوهش (مطالعهای است که دادههای پژوهشهای مختلف را در قالب یک بررسی واحد گردآوری میکند و آنها را به عنوان یک مجموعه داده تحلیل خواهد کرد) انجام شده در سال 2007، اطلاعات به دست آمده از 35 هزار کودک پیشدبستانی در سراسر آمریکا، کانادا و انگلیس را مورد مطالعه قرار داد. این تحقیق نشان داد که توسعه مهارتهای دانش ریاضی و محاسباتی در سنین پایین میتواند تبدیل به مزیتی بزرگ برای کودکان شود.
مهارت ریاضی نه تنها کودکان را قادر به شمارش اعداد و انجام اعمال محاسباتی توام با سهولت بیشتر میکند، بلکه بزرگسالانی با ذهن فعال و پویاتر را نیز تحویل جامعه میدهد.
به سه سال اول زندگی فرزندشان توجه ویژهای دارند
طبق مطالعهای که در سال 2014 در مجله رشد کودک به چاپ رسیده، 243 داوطلب بررسی شدند. مشخص شد که کودکان تحت مراقبت دقیق در سه سال اول زندگی، نه تنها عملکرد آکادمیک بهتری را در مدرسه نشان دادند، بلکه تا 30 سالگی خود روابط سالمتر و موفقتری را نیز تجربه کردند.
استرسهای خود را مدیریت میکنند
بر اساس مطالعهای که Brigid Schulte در روزنامه واشینگتن پست به آن اشاره کرده است، استرس والدین به ویژه مادران تاثیرات مخرب بیشماری بر سلامت ذهنی و حتی جسمی کودکان برجای میگذارد؛ از این موضوع تحت عنوان “سرایت عاطفی” یاد میشود.
تحقیقات نشان دادهاند که حالات روحی فردی که با وی زندگی میکنیم، اثر مستقیم بر شادمانی و یا غمگینی ما دارد. این تاثیرپذیری در مورد کودکان بسیار بیشتر از رده سنی بزرگسالان است. بنابراین اگر والدین افسرده یا دچار اضطراب باشند، این حالات عاطفی به سرعت به کودکان نیز منتقل میشوند.
به ذهنیت تکاملیابنده کودک اهمیت میدهند
کارل دوک استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد که برای چندین دهه دیدگاههای موفقیت در کودکان و همچنین بزرگسالان را بررسی کرده، به نتیجه جالبی دست یافته است.
طبق مطالعات وی ما در قالب یکی از دو مسیر اصلی به موفقیت فکر میکنیم:
«ذهنیت ثابت»: در این باور، شخصیت، هوش، خلاقیت و … کاملاً بدون حرکت هستند و نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم. در این دیدگاه، موفقیت نتیجه هوش ذاتی فرد است و تلاش نیز معنی چندانی نخواهد داشت.
«ذهنیت تکاملیابنده»: طبق این دیدگاه توانمندیهای درونی افراد قابل ارتقاء است و شکست یا پیروزیهای وی، عمدتاً ناشی از میزان تلاش اوست.
حال اگر به فرزندتان بگویید که نتیجه موفقیتآمیز وی در آزمون مدرسه هوش ذاتی او بوده است، به ذهنیت ثابت بها دادهاید. اما چنانچه کودک دلیل موفقیتهای خود را “تلاش بیشتر” بداند، ذهنیت تکاملیابنده توسعه یافته است.
والدین خوب، کسانی هستند که به تلاش کودکشان اهمیت میدهند و او را کودکی تلاشگر مینامند نه صرفاً کودک باهوش.
منبع: سواد زندگی