کاشان فردا – 1 – «زورآزمایی تفکرات و نحلههای جناحی و سیاسی بر سر منافع شهری» و «فقر نیروهای نخبگانیِ تصمیمساز» از جمله گزارههایی است که در این هفتهها و در روند مناقشهی پروژهی زیرگذر کاشان رخ عیان کرده است. نقطهیی از شهر برای آغاز پروژهیی 1800 متری تخریب شده، درختانی هم در مسیرش نابود و یا جابهجا شدهاند، آلات و دم و دستگاههایی هم برای شروع پروژه ظاهرأ مشغول کارند اما گروهی در «مشورتکدهی محلی» که تا اکنون گویی در چرتی سنگین بودهاند ناگهان بانگ بر میآورند که: نمیگذاریم و نخواهد شد!
این درامِ بیمزه اگر از نشانههای عقبماندگی توسعه پایدار شهری و یا بهتر بگوییم فقر تفکر و قوه تصمیمسازِ تحولخواه و جسورِ متنفر از باند و جناح در شهر نیست، پس چیست؟ دیگر در شهری با ادعای هشت هزارسال تمدن و پیشتاز در همه ابداعات بر روی کره خاکی، چه رخداد تأسفباری در پس تصمیمگیری برای امورات محلی باید رخ بدهد که به عدهیی با التماس بگوییم جان هر کس که دوست دارید شورای شهر را بیخیال شوید و به نوهداریتان بپردازید؟!
بیشتر بخوانیم:
+ در سفر کاشان از کجاها دیدن کنیم
دیگر چه حکایت گریهآوری مانند عاقبت خیابان امیریه و حیف و میل میلیاردی حاصل پول عوارض مردمی و المشنگه بر سر خرابشدن یک آبنمای 20 ساله باید بر سرمان نازل شود که به عدهیی التماس کنیم تو را به خدا به جای شورای شهر، بروید و در محلهتان یک حزب سیاسی بزنید و دعواهایِتان را به آنجا ببرید؟! به چه زبانی بگوییم یک ذره آبروی ما «گلساران»یها پیش اصفهانیها رفت با این قیل و داد بر سر یک زیرگذرِ نیموجبی؟!
بله، می توانیم خودمان را قانع کنیم که این عده با رأی مردم آمدهاند و همین مردم لابد راضیاند که برخی منتخبان کهنسالِشان در میانهی مباحث صحن علنی شورا، به علت اقتضای سن و سال، گهگاه چرتی بزنند و گاهی دیگر به دلیل انجام پارهیی امورات شخصی که البته باز هم به اقتضای سن و سال است برخی مباحث مهم را از دست بدهند! با رأی مردم که به جای آدمهای پرانرژی و دارای ایده و خلاقیت و نوآوری، دنبال «آدمهای خوب» هستندکه نمیشود درافتاد! میشود؟! همین مردم شاید راضیاند به این که رئیس شورای شهر به سبک فصل نقل و انتقالات، شب بخوابد و صبح ناگهان تیم عوض کند و به هواداران رقیب که همدلانه به او رأی دادند چشمک بزند!
اما کاشانِ مظلوم چه میشود؟ شهری که همیشهی خدا به غیاث و امینالدوله و محتشم و محمد غفاری و الهیار صالح و سهراب و شیبانی و محلوجی و غفور و حاجصفی و معتمدیاش مینازد از این حال زارش شکایت کجا برد؟ از معادلاتِ در هم پیچیدهیی که سالهاست مردمش را به لذت بردن از انتخاب «بچه محلها» به جای برگزیدن جوانان خلاق و دانا و بلندنظر عادت داده، کاشان به کدام محکمه عارض شود؟! او زبان اگر میداشت میگفت: حق من بسی و بسی بیش از احداث پل و غاررستوران و نهضت آسفالت و حماسه جدولکاری و زیرگذر 1800 متری است.
2 – این عکس مال همین چند روز پیش است. حوالی کاشان. راوند. زادگاه قطب. این عکس میدانی کوچک در راوند را نشان میدهد با نامی بزرگ بر آن. نامی خیلیخیلیخیلی بزرگتر از میدان. نامی جهانی که زیبنده یک شهر است نه میدانی نحیف و کوچک! گویی آن نام بزرگ را عامدانه بر ورقی آهنی نوشتهاند و با میلهیی کوبیدهاند بر کناره میدان به جهت تبعید سهراب! به نیت حصر او که همانجا در راوند بماند و در کاشان پیدایش نشود!
بیشتر بخوانیم:
+ بهترین شعرهای مدرن را سپهری سروده و از همه همعصرانش ماندگارتر خواهد بود
با سهراب فقط باید پز داد، آن هم شفاهی، آن هم برای ریشخند عوامالناس در برخی مراسمها. که بگوییم در مقام فرماندار و شهردار و .. او را میشناسیم. که او فخر کاشان است، اما بهتر است میدانی محقر و کوچک در راوند به نامش باشد! شاید به تأسی از جملهی «افتخار هر چه افتادهتر، محبوبتر!» این میدان حقیر و نام خیلیخیلیخیلیخیلی بزرگش، شاید نماد و نشانهیی است از علت عقبماندگی کاشان. از ایستایی و سکون شهری که گویی در 40 سال پیش خود مانده.
خیلی ذهنمان را اذیت نکنیم. زیاد از حد با خودمان کلنجار نرویم. شهری که «گرامیداشتِ» سهرابِ درگذشته اما نامدار و جهانیاش را به گوشهیی پرت تبعید کند، نه تنها بزرگان و نامداران زندهاش را از خود منزجر میکند، بلکه بنا به عادتی مألوف جلوی بروز و ظهور خلاقیت و توانمندی جوانان گمنام اما دارای ایده و نوآوریاش را میگیرد و در هنگامه انتخابهای محلیِ کمی تا قسمتی سرنوشتساز، بسان همیشه «بچهمحلها »را قدر میداند و بر صدر مینشاند!
از ماست که بر ماست ..
مهدی سلطانیراد – کاشان آنلاین
از این نویسنده:
+ پیشنهادی که ناب و بکر نیست، اما امتحان کنید آقای شهردار