کاشان فردا – آتشنشانان و خانوادههایشان هر روز کاری را تکرار میکنند که حتی گفتن و یا شنیدنش هم برای ما آسان نیست.
فرض کنید کار پدر، پسر یا همسرتان رویارویی با خطر و حادثه است و تاکنون دیده و شنیدهاید که چند نفر از همصنفانشان در زمان انجام ماموریت جان دادهاند.
آنوقت هر روز که عزیزتان به سر کار میرود چه حس و حالی دارید؟
گاهی میشنوید در گوشهای از شهر ساختمانی آتش گرفته یا فرو ریخته است، و طبیعتا عزیز شما هم باید در صحنه حاضر باشد. تا شنیدن خبر بازگشت و سلامتیاش دنیا روی سرتان خراب نمیشود؟
اصلا نگاه خود این آتشنشان پس از دیدن حوادث متعدد به زندگی چهقدر تغییر میکند؟
بعد از حادثه پلاسکو با همسر یکی از شهدای آتشنشان گفتوگو داشتم. همسر شهید قدیانی میگفت چند هفته قبل از این حادثه یکی از دوستان همسرش در صحنه عملیات امداد و نجات آسمانی شده و از آن روز به بعد حال و هوای محسن متفاوت بوده و دائم از احتمال رفتن خبر میداده است.
از تماسهای مکرر با همسرش پس از شنیدن خبر آتشسوزی پلاسکو میگفت.
آن روز تجربه کردم که شنیدن غم و غصهها و دردهای یک آتشنشان و استرس و دلهره خانوادههایشان هم سخت است، چه رسد به اینکه هر روز کسی بخواهد آن را تجربه کند.
دیدن تلاش یک آتشنشان از نگاه خانواده او معنای دیگری دارد و تنها با این معناست که میتوان آتشنشان را درست معنا کرد.
وقتی که این متن را به مناسبت روز آتشنشان مینوشتم این سوال در ذهنم نقش بست که خانواده شهدای آتشنشان با شنیدن خبر هر حادثه چه میکشند؟
پاسخش را نمیدانم؛ اما میدانم که به رسم انسانیت، همیشه باید مراقب باشیم تا مبادا جان اتشنشانی بسوزد و همیشه باید دعا کنیم که روزگار آنان بیخطر باشد.
محمدعلی خرمی ـ مشکات آنلاین
از این نویسنده:
+ آقای پمپئو! ما خونریزیم یا شما