کاشان فردا – حوریه شیوا / خنداندن و تزریق شادی در رگهای خشکیده و کویری مردم کاشان، همواره کاری بوده دشوار که به هوش و ذکاوت، در کنار در دست داشتن نبض مخاطب کاشانی نیاز داشته است، مخاطبی که در اقلیمی زیست میکند که بهانهها برای افسردگی و غمگینبودن بهوفور در دسترس است، اما برای چشیدن طعم شادی یا داشتن حالی خوش، کمتر بستری فراهم است.
در این اوضاعواحوال گروه هنری کاشانه، چند سالی است که تئاترهایی را برای مخاطب عام روی صحنه بردهاند؛ تئاترهایی که با استقبال گرم و پرشور مردم کاشان مواجهشده، به طوریکه اعضای گروه، گاه ناچار به افزایش سانسهای اجرا از یکبار به سه یا چهار سانس در یک روز شدهاند.
برگ برنده و نقطه جذابیت اجراهای این گروه، در مقایسه با سایر گروههای مشابه در کاشان، چند عامل است: حضور وحیدرضا صادقپور بهعنوان بازیگری توانمند و طناز، دیالوگهایی با لهجه کاشانی و نوع شوخیها. این شوخیها به چند دسته تقسیم میشوند: انتقاد از مدیریت شهری کاشان و مسئولین، تکهپرانیهای سیاسی بیحاشیه، شوخیهای مناسب خانوادگی و البته شوخیهای نامناسب.
در فضایی که بهطورکلی تئاتر با بحران مخاطب روبهروست، و شما مخاطبی دارید که به نمایش کمدی علاقه بسیاری دارد، اما درعینحال، به هر موضوعی هم نمیخندد و اصولاً در خندیدن سختگیر است، برای اینکه کمدی شما، خندهدار و مخاطبپسند از آب دربیاید، نیاز به شوخیهای کمیک و خندهدار دارید و مسئله دقیقاً از همینجا آغاز میشود؛ کدام شوخی بهتر و خندهدارتر از شوخی جنسی؟
این روزها نهتنها سینمای کمدی ما، که صحنههای تئاتر نیز بیش از هر زمان دیگری، آغوش به روی شوخیهای جنسی گشوده است و دیگر تلاشی برای تولید کمدی فاخر اخلاقی و یا خانوادگی ندارد. فیلمهای سینمایی چون مهمان مامان، چند میگیری گریه کنی، لیلی با من است، روز فرشته، و بیپولی که با رعایت تمام نکات اخلاقی و در نظر گرفتن اینکه مخاطب در حال تماشای فیلم در فضای خانوادگی است ساخته شدند، جای خود را به فیلمهای کمدی سخیف و نازلی چون سنپترزبورگ، نیش زنبور و یا هزارپا دادند. در چنین بستری، عجیب نیست که صحنه تئاتر شهر کوچکی چون کاشان نیز، از این موج تأثیر بپذیرد.
در زیست جنسی، همیشه حرفهای مگویی داشتهایم که هرگز گفته نشدهاند، تابوهایی که شکستن آنها باعث میشود که مردم بخندند و لذت ببرند. ناگفتههایی که تنها در حریم خصوصی بیان میشدهاند، حالا در فضایی کنار سایر افراد جامعه و بهصورت مجاز گفته میشوند و همه میتوانند کنار هم به آنها بخندند.
افراد کمتر فرهیخته و عوام، بیشتر جذب این صحنهها میشوند، چراکه برای افراد فرهیخته، پیشازاین در فضاهای علمی و یا شبکههای اجتماعی بسیاری از این تابوها شکسته شده است.
در نمایش «عتیقههای کاشونی» که جمعهشب، 17 اسفندماه، آخرین اجرای خود را در سال 97 روی صحنه برد و قرار است از چهارم فروردینماه تا پایان تعطیلات نیز اجرا شود، شوخیهایی ازایندست را بهوفور شاهدیم.
نگاههای مداوم مرد (پذیرش هتل) به اندام خانم توریست، از خود بیخودشدن مرد و رفتن به سرویس بهداشتی، نزدیکشدن به زن، پارس کردن برای او و گفتن اینکه من تولهسگ تو هستم، قربانصدقههای مداوم، و همچنین نگاه ابزاری با کارکردی صرفاً جنسی به زن، و پایینآوردن شان و منزلت او، با ایجاد موقعیتهایی که مردهای داستان، گویی که هیچ جاذبه و ویژگی دیگری جز اندام، صدای زیبا و ظاهر دلفریب زن را نمیبینند، و تنها با همین نشانهها در برابر او، مدهوش و از خود بیخود میشوند.
بازيگران این تئاتر کمدی، با پسوپیش کردن بعضی فعلها و کلمات بهقصد القای يک مفهوم جنسي، مخاطب را ميخندانند، صحنهای که زن از اتاقخواب خارج میشود و میگوید یک «چیزی» را از خانه نیاورده و الان به آن «چیز» نیاز مبرم دارد و یا اینکه باید شبها «کلنگ» را از سر بدون تیزیاش بغل کند، یا دیالوگی که در آن مرد ترکیب «برادر خانمم است» را بهگونهای ادا میکند، که مخاطب برداشت دیگری کند و به خنده بیفتد، نمونههایی بسیار کوچک از شوخیهای جنسی در این تئاتر طنز هستند.
شوخیهایی که مناسب برای جمعهای خانوادگی یا کودکان و نوجوانانی که در سالن حضور دارند نیستند.
حالا سؤال این است که اگر مردم حاضرند برای ساعتی خندیدن ولو به موضوعات سطحی و دمدستی، و فراغت از مشکلات زندگی، بلیت بخرند و به دیدن تئاتر طنز بروند، آیا این استقبال وظیفه عوامل سازنده این نمایش، بهخصوص نویسنده را سنگینتر نمیکند؟
بهتر آن است که تئاتر طنز کاشان در مسیری بهتر حرکت کند. به نظر میرسد در حال حاضر، بعضی از نمایشهای طنز، از فقدان نویسندههایی حاذق و خلاق رنج میبرند، نویسندههایی از جنس مرحوم کیومرث صابری، کسیکه هرگز خط قرمزهای مذهبی، عرفی و ملیتی را زیر پا نمیگذاشت، ولی درعینحال از دردهای مردم میگفت و آنها را میخنداند.
از این نویسنده:
+ زاهدان شهید؛ مدافعان وطنی که آسمانی شدند