کاشان فردا – درست یا غلط «بابا» را با «نان داد» به ما آموختهاند و چه بخواهیم و چه نخواهیم مهمترین نقش پدر در جامعه سنتی ما، نانآوری است و برای همین است که سختترین لحظه برای یک پدر، زمانی است که به او بگویند شغلش را از دست داده است.
این روزها در کاشان پدرهای زیادی یکی پس از دیگری شغلشان را از دست میدهند.
کافی است یک سری به شهرکهای صنعتی همین حوالی کاشان بزنید و تصویر رنجکشیده کارگرانی را که آماده میشوند تحت پوشش بیمه بیکاری قرار بگیرند را ببینید.
حال کارگرانی هم که پشت دستگاههای پر سروصدا و در سالنهای عریض و طویل مشغول عرقریختن هستند، بهتر از همصنفان بیکار شدهشان نیست.
فقط به این دلخوشند که کار دارند. به قول یکیشان «در این شرایط اگر توی سرت هم زدند باید بایستی کار کنی تا لااقل کارت را از دست ندهی.»
اوضاع و احوال صاحبان صنایع باغیرت هم بهتر از کارگرانشان نیست. کدام آدمی تاب میآورد ببیند کارگری که نانخور او بوده اینطور بیکار شود؟ مگر اینکه آدم خیلی بیوجدان باشد که این صحنهها را ببیند و غم بر دلش ننشیند.
طراح یکی از شرکتهای نیمهجان میگفت «وقتی که کارگران میآیند که بروند زیر پوشش بیمه، حال روز همهمان خراب میشود.»
در این شرایط بغضآور، ماندهام چرا در دارالمومنین کسی صدای شکستهشدن غرور کارگران را نمیشنود.
چرا کسی احساس تکلیف نمیکند تا غربت اینها را فریاد بزند.
چرا احساسات مذهبی کسی از در معرض خطر قرارگرفتن آبروی این همه کارگر مسلمان جریحهدار نمیشود، چرا بیانیهای صادر نمیشود که در آن فریادی باشد بر سر مسئولان که آی مسئولان که پشت میز نشسته و گزارش کارهای رنگارنگ ارائه میدهید، برای این کارگران چه کردهاید؟
چرا تدبیری نمیکنید؟ اگر تدبیری داشتهاید نتیجه آن تا به حال چه بوده و اگر نداشتهاید پس برای چه پشت آن میزها نشستهاید؟
آی آقایان محترم، مسئولان گرامی، رئیسان والامقام، کاری بکنید، شیشه نازک قلب پدران، ترک برداشته است. باور کنید، پدر اگر نتواند نان به خانه ببرد، پیش از مرگ، میمیرد.