قربانی‌کردن در فضای عمومی رسمی مردود است

کاشتن به‌جای کشتنکاشان فردا – آیا تا به حال برای‌ِتان پیش آمده که در شهرمان پیش پای تشییع‌جنازه متوفی، شاهد قربانی احشام، آن هم به شکلی دل‌خراش و نابهنجار بوده باشید؟!

بله، به قولی بدرقه‌ی پراشک و سوزِ متوفی چه کم از شادیانه‌ی آیین استقبال و خوش‌آمدگویی دارد؟ به راستی این سنت غیرمتمدنانه‌ی قربانی‌کردن در معابر عمومی و خیابان و پیش چشم عابرین و به خصوص کودک و نوجوان، کی می‌خواهد دست از سر جامعه سنت‌زده‌ی ما بردارد؟

سنت البته فی‌نفسه در تار و پود خود هنجارها و عادت‌های ریشه‌دارِ نیک و اصیل کم ندارد، اما …

عصر نخستین جمعه از ماه خرداد، در انتهای خیابان … به همراه جمعیتی، منتظر یک تشییع جنازه بودم که صحنه‌ی قربانی یک رأس گاو شیری با کمک جرثقیل در چند متری خانه متوفی و محل آغاز برنامه توجهم را با چاشنی حیرت به خود جلب کرد.

حیوان زبان‌بسته‌ی آماده‌ی ذبح و متصل به قلاب جرثقیل، البته روی پاهایش قرار داشت و با سری برافراشته رو به آسمان و حیران از این سبک و سیاق قربانی‌کردن، منتظر ریختن خونش پیش پای مشایعت‌کنندگان جنازه متوفی بود تا او هم لابد سهمی در شادی روح تازه گذشته داشته باشد!

نمی‌دانم، گویی معجزه‌یی رخ داد! همه چیز آماده سربریدنش بود، اما ناگهان ورق برگشت. شاید تقدیر به سود حیوان و حفظ جانش رقم خورد چرا که کمی تأخیر در آغاز تشییع‌جنازه باعث شد تا یکی از گشت‌های در حال مأموریت پلیس از راه برسند و تذکر مأمورین مبنی بر خودداری از قربانی گاو با آن شکل و شیوه، و در نتیجه هدایتش به سمت یک وانت‌بار، حیوان را از مرگی زجرآور نجات دهد.

ناگفته پیداست که حال عمومی‌ام در آن عصر و به نسبت قبل و بعد از حضور پلیس تفاوتی چشمگیر یافت چرا که حیوانی زجر ندید، خون مخلوقی هرچند حلال‌گوشت، با بی‌رحمی ریخته نشد، و جماعتی که کودکان خردسال هم در بین‌ِشان بود، شاهد صحنه‌یی منزجرکننده و البته مخل هنجارهای اجتماعی – روانی و بهداشتی نبودند.

سؤال این‌جاست: در عصر گسترش و انتقال شتابان مهارت‌ها و شیوه‌های بهتر زیست‌بشری، چرا قربانی‌کردن زجرآور در معبر و ریختن خون حیوان در پیش چشم مردم؟ آن هم مردمی که در زمانه‌ی پمپاژ خشم و خشونت از در و دیوار، به شدت نیازمند دریافت روزافزون الگوها، نمادها و نشانه‌های مهربانی و مروت و ترحم نه تنها به همنوعان خود، که حتی به جانوران هستند.

چرا جان‌بخشیدن و رویاندن، نه؟ چرا ایجاد حیات و زندگی، نه؟ چرا وقتی فرصت و مجال ایجاد جامعه‌یی دل‌پذیر و شاداب و مملو از آرایه‌های مهربانانه هست، تقلا و تلاش برای به رخ کشیدن خوی تلخ و گس و خشونت‌بار؟

چه‌قدر دلم می‌خواست قبل از شروع آن تشییع جنازه از بلندگو بشنوم که «عزیزان شرکت‌کننده، پس از تشییع جنازه و قبل از خاک‌سپاری، بنا به وصیت ایشان و میل و علاقه‌مندی خانواده، در نزدیک‌ترین بوستان چند نهال به یادبود و البته شادی روح این مرحوم و همچنین باقیات‌الصالحاتی ماندگار که جلوه و ثمر دنیایی هم دارد، کاشته خواهد شد.»

چه اندازه در این آرزو بودم که ای کاش به جای حیوان، در آن وانت‌بار تعداد زیادی نهال آماده کشت می‌دیدم که پس از کاشت، با هر ریشه‌یی که در زمین از آن‌ها به پیش می‌رود، گویی مهربانی و شفقت و مهرورزی است که ریشه می‌دواند.

می‌دانم این آرزوها روزی به واقعیت خواهند پیوست. روزی خواهد آمد که در شادی و غم و در سرور و تلخکامی، بیل و بیلچه جای کارد و ساطور را خواهند گرفت.  شادی و سرزندگی بابت آمدن عزیزی از راه دور، با رویاندن نهالی و شاخساری نونهال دوچندان خواهد شد.

همچنین دور نیست روزی که برای عموم مردم جامعه ما، رویاندن درخت در مرگ و ماتم عزیزان‌شان عادتی همیشگی شود و همه بر خود فرض بدانند مانند اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی به نیت جان بخشیدن به شماری نیمه جان، برای درگذشت‌های معمول و عادی نیز، با نشاندن هر نهال بر سینه زمین، روانی را شاد و پشت گرمی غنی‌ترشدن فرهنگ جامعه‌یی باشند.

محمد نوید حمصیان – کاشان آنلاین

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.