کاشان فردا – زینب رسولزاده / برای یک پدر چه چیزی سختتر از اینکه یک روز ظهر گوشیاش را بردارد و زنگ بزند به دیگران و ما را دعوت کند برای مراسم چهلم پسرش که چهل روز است که دیگر نیست!
آن برق چشمها و آن نگاه نجیب؛ دیگر نیست که خستگی یک پدر را از خاطرش بزداید.
چه چیزی دشوارتر از اینکه کودکی داشته باشی، بزرگش کنی، بالیدنش را ببینی، خانهای از آرزوها برایش بسازی و یک روز صبح که بیدار شدی، ببینی که جای او خالیست.
ولی امروز این اتفاق برای تو افتاده است. برای تو آقای خرمی که یک محمدرضا از دست دادهای. محمدرضای تو فقط سهم تو نبود است، سهم همه روزهای این شهر بوده که نه مثل هم سن و سال هایش، روی موتور بنشیند و تکچرخ بزند، بلکه مثل یک آدم بزرگ فکر کند.
ما همه محمدرضایی را از دست دادهایم که می توانست چشمانداز روشنی از یک دغدغهمند و نویسنده باشد برای این شهر.
ما با شما همدردیم. میتوانستی الان به جای این مراسم زنگ بزنید و ما را دعوت کنید برای قبولی کنکورش.
میتوانستی سالها بعد برای فارغالتحصیلیاش ما را دعوت کنید. یا زنگ بزنید برای چاپشدن مقالهاش در یک روزنامه معتبر. ولی همه اینها را عوض کردیم.
عوض کردهایم با سپیدی کفن و سردی سنگ.
ای کاش این جمله خدا صبر بدهد آنقدر راحت گفته نمیشد، و اینقدر سخت اتفاق نمیافتاد. آخر مگر میشود صبر کرد؟ صبر کردن برای از دستدادن تکهای از وجودمان آن چیزی نیست که در توان هر کسی باشد.
اما، ما میتوانیم صبر کنیم. به روح پاک محمدرضا درود بفرستیم و با همه وجود تلاش کنیم محمدرضاهای دیگری پرورش دهیم با همان چشمهای نجیب، دستهای مهربان و قلم استوار.
در بین جوانان این شهر حتما کسانی هستند که مثل محمدرضای ما دلشان برای شهرشان بتپد. ما باید محمدرضا را تکثیر کنیم. به تعداد جوانان این شهر و مثل او رشید، باشعور، فهمیده و ناب.
…
اربعین محمدرضا خرمی خبرنگار جوان مشکات آنلاین و از همکاران کاشان فردا را گرامی میداریم و به روحش درود میفرستیم.
از این نویسنده:
+ غمگینترین تولد دنیا
کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم: https://www.instagram.com/kashanefarda.ir