نگاهی دوباره به مفهوم و راهکارهای تحول فرهنگی

مصطفی عباسی مقدم، استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان:  حال که عزمی نو برای تحول در امور فرهنگی در جامعه مطرح شده و دولتمردان در جهت حکمرانی مطلوب این سیاست را در پی گرفته‌اند که در مسیر تحول فرهنگی مطلوب گام بردارند ، علاوه بر این از طرف مقام معظم رهبری دستور به تحول در مأموریت و اهداف شورای عالی انقلاب فرهنگی داده شده، این موضوع را به فال نیک می‌گیریم و در این ارتباط مباحثی را طرح می‌کنیم.
در این مجال کوتاه، بحث پیرامون تحول فرهنگی و اقتضائات آن است. ابتدا لازم است که در ارتباط با مفاهیم بحث قدری تأمل کنیم. مفاهیمی که در این عرصه مطرح می‌شود مثل تحول فرهنگی، انقلاب فرهنگی، مهندسی فرهنگی، مدیریت فرهنگی واژگان و عبارات پرکاربردی است که در محافل مختلف، نهادها و سازمان‌های حکمرانی و به خصوص در عرصه‌هاو نهادهای مربوط به فرهنگ و علم و دانش و مباحثی دینی و اجتماعی بیشتر مطرح می‌شود.

تحول فرهنگی

منظور از تحول فرهنگی، دگرگونی احوال فرهنگی جامعه به سمت مطلوب است، یعنی از وضعیت و حال موجود به سمت وضعیت و حال مطلوب. تغییر حال هم مرحله اول است. باید این حال به صفت تبدیل شود و آنگاه به ملکه. یعنی احس الحال وقتی مطلوبتر است که هنجارهای خوب نهادینه شوند.

در این جهت البته ابتدا باید معیارهای وضعیت مطلوب را بر اساس فرهنگ دینی و فرهنگ ایرانی تعیین کرد، یعنی اهداف و آرمان‌های مقدس و ارزشمندی در چارچوب فرهنگ اسلامی و فرهنگ و تمدن ایرانی داریم که هر کدام حاوی ارزش‌های بسیار درخشان و برجسته‌ای هستند و با فطرت آدمی سازگار، و جامعه ما اینها را در طول قرن‌ها پذیرفته و در وجود خود نهادینه کرده است، بشناسیم و در مسیر تحول بکار گیریم.
در این نوشتار بحث بر سر این است که چگونه می توان این تحول فرهنگی را رقم زد که از آن سرمایه های دینی و تمدنی بخوبی در جهت بهبود وضع موجود استفاده شود؟

انقلاب فرهنگی

مفهوم دوم، انقلاب فرهنگی است. انقلاب فرهنگی همان طور که از نامش پیداست دگرگونی کلی و همه‌جانبه است که به نظر می‌رسد اگر جامعه از هر جهت دچار فروپاشی شده باشد و هیچ تکیه‌ای بر مبانی صحیح و درست نداشته باشد نیازمند انقلاب است.

بنابراین به نظر می‌رسد در جامعه امروز ما بحث از انقلاب فرهنگی لزومی ندارد چون که نقاط مثبت زیادی در همین وضع کنونی وجود دارد ، هر چند ممکن است عده‌ای بخاطر اهمیت و حساسیت تحولات فرهنگی و لزوم پرداختن همگانی به موضوع تحول فرهنگی، آن‌ را به عنوان یک انقلاب قلمداد کنند، اما به لحاظ فنی، لغوی و مفهومی به نظر می‌رسد که انقلاب در شرایطی به وجود می‌آید و در شرایطی لازم است که ما هیچ نقطه اتکای قابل اعتمادی نداشته باشیم، هیچ ارزش مطلوبی بر جامعه حاکم نباشد و همه ابعاد فرهنگ دچار فرسودگی و اضمحلال شده باشند در حالی که وقتی جامعه‌ای داریم که پر از ارزش‌های فرهنگی مطلوب هست، بخشهای زیادی از جامعه براساس فرهنگ دینی شکل گرفته و بخشهایی از آن بر اساس فرهنگ ایرانی و تلفیق این دو فرهنگ به خوبی توانسته اند جایگاه خود را در زندگی امروزی و سبک زندگی فردی و اجتماعی نشان دهند، بنابراین به اعتقاد بنده مفهوم انقلاب فرهنگی در جامعه ما چندان معنا ندارد و بایستی به اصطلاحات و مفاهیم دیگر توجه کنیم.

مهندسی فرهنگی

مفهوم مهندسی فرهنگی هم مفهوم و اصطلاح پرکاربرد دیگری است.

اگر ما در نظر بگیریم که در مهندسی با یک سلسله عوامل، اجزا و عناصری سرو کار داریم که از خود اختیاری ندارند، یعنی در صنعت و ساخت و ساز که اصطلاح مهندسی به کار می‌رود و مهندسان با طرح و نقشه‌ای مشخص و مطالعه‌شده وارد کار ساختن، پرداختن، تولید کردن و صنعت‌ورزی می شوند، در آنجا به نظر می‌رسد معمولا عوامل و اجزایی که در آن مجموعه زیر نظر یک مهندس حاذق به کار گرفته می‌شوند، از خود اختیاری ندارند در حالی‌که در مباحث فرهنگی با مخاطبان و جامعه ای مواجه هستیم که همه اجزای آن یعنی همه آحاد جامعه و تشکل‌ها، گروه‌ها، دسته‌ها، اقشار و خانواده‌ها دارای اختیار هستند و آزادند که کنش‌ها و واکنش‌های متعدد و متفاوتی داشته باشند.

پس این مجموعه عناصر فهیم، فکور، اراده مند و دارای حق انتخاب در همه عرصه ها و مهم‌تر از همه دارای شعور و عقل بر اساس اندیشه ک درایت خود تصمیم می‌گیرند که مطلبی را بپذیرند یا نه، فرهنگی را در خود نهادینه کنند یا نه.

بنابراین با توجه به این عنصر که در مخاطب و جامعه هدف وجود دارد، به نظر می رسد مفهوم مهندسی فرهنگی معنای چندانی ندارد.
پس شایسته است در این عرصه تحول فرهنگی که به دنبالش هستیم، بر اساس اندیشه های دینی و تعالیم قرآنی و اهل بیتی(ع) بایستی همواره در حال کشف و ایجاد روزگاری بهتر و شرایطی نکوتر و اصلاح امور خود باشیم.

بنابراین مفهوم مهندسی فرهنگی جایی ندارد، مگر اینکه ما عنصر انسانی را از مجموعه خارج کنیم و عناصر و سلسله مراتب سازمانی و ساختارها ک ملزومات لازم برای تحول فرهنگی را مستلزم مهندسی بدانیم، یعنی با توجه به قواعدی که در هندسه و عالم مهندسی وجود دارد با دقت در آمار اعداد و ارقام و شکل ساختارها و فرایندها، کاری کنیم که ساختارهای موجود بتوانند با استفاده از کمترین منابع، بودجه و امکانات به بهترین راندمان و اهداف نائل شوند. از این جهت شاید بتوان بخشی از مقوله تحول فرهنگ را تابع مهندسی فرهنگی دانست.

ولی اگر منظورمان این باشد که عقاید و افکار عمومی و نحوه زندگانی معنوی و مادی آحاد جامعه را با مهندسی فرهنگی اداره کنیم این تصوری و یا توهمی بیش نیست و به نظر من با توجه به مفاهیمی که می شناسیم و با توجه به ارزش های دینی که به شدت بر اختیار و آزادی انسان تأکید می کنند جایی در تحول فرهنگی نخواهد داشت؛ مگر به استثنای بخش ساختاری و مدیریتی کلان فرهنگی.

مدیریت فرهنگی

آخرین مفهومی که مطرح می شود مدیریت فرهنگی است. در مدیریت، با نظام و سازمانی سرو کار داریم که دارای اجزایی است و این اجزا می خواهند در یک حرکت نظام مند و منسجم به اهداف سازمانی دست پیدا کنند و مدیر کسی است که اجزای سازمان را اعم از نیروی انسانی، امکانات، بودجه، محیط و آنچه که در اختیارش هست به گونه ای اداره میکند که تحقق اهداف امکان پذیرتر باشد.

در واقع مدیر اداره کننده است، یعنی کنش ها و رفتارهای اجزا و اعضا را تنظیم می کند. نقش هر یک از اجزای خود را تعیین می کند، اما انگیزه و ایمان این انسان‌ها به عنوان یکی از اجزای مهم مدیریت، نقش جدی دارد و قطعاً در این نقشی که ایفا می کند اختیار، آزادی و انگیزه فردی ارتقا و رشد و رسیدن اهداف خود بسیار موثر است، یعنی همان طور که سازمان و مجموعه تحت مدیریت به دنبال اهدافی هستند فرد هم برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کند و این هم افزایی بین افراد و سازمان موجب ارتقا و رشد و شکوفایی و موفقیت مجموعه می شود. پس در سایه مدیریت صحیح هم فرد به موفقیت می رسد و هم سازمان.
همانطور که در عرصه های صنعتی و اقتصادی مدیریت نقش اساسی در وصول به اهداف دارد، در عرصه امور فرهنگی نیز مدیریت قوی و هوشمند و همه جانبه ضروری است. به نظرم کاری که باید در جامعه انجام شود و کمبودش را در جامعه حس می کنیم مدیریت فرهنگی است.

باید سعی کنیم سازمان، نهادها و دستگاه های فرهنگی و اجتماعی جامعه بر پایه برنامه ریزی و تقسیم وظایف، به خوبی وظایف خود را در یک فضای مشارکت و هم افزایی میان عوامل و نقش های مختلف که از سوی آحاد جامعه شکل می گیرد عملی سازند. اگر در این زمنیه توفیق حاصل شود مطمئناً بخش عمده ای از اهداف فرهنگی نظام جمهوری اسلامی محقق خواهد شد.

می توان گفت که مشکل و گرانیگاه کندی حرکت ما در مدیریت فرهنگی است. اجزای پیکره فرهنگی جامعه ما همچون دین، تمدن، دانش، زبان، ادبیات، تاریخ و … همگی درخور و مطلوبند ولی چون مدیریت فرهنگی به نحو مطلوب انجام نمی شود، از این اجزا و سرمایه ها بخوبی در مسیر پبشرفت و ارتقای جامعه بهره برداری نمی‌شود و تحول فرهنگی هم که یک روند تدریجی، موثر، همگانی و همه جانبه است اتفاق نمی افتد.

در نتیجه گاهی درجا می زنیم و در بعضی از عرصه ها شرایط نامطلوبی داریم و حتی به عقب بر میگردیم؛ هرچند در بعضی دیگر از عرصه ها شرایط چندان بد نیست.

مدیریت تحول

پس تا اینجا به بیان نسخه مطلوب یعنی مدیریت فرهنگی برای رسیدن به تحول فرهنگی پرداختیم. اگر بخواهیم مطالب گفته شده را خلاصه کنیم به مدیریت تحول رسیدیم.

ما در شرایطی هستیم که با وجود داشتن سرمایه ها و داشته های گران‌سنگ دینی، فرهنگی، تاریخی و اعتقادی و حتی زیرساخت‌های وسیع تمدنی نتوانسته ایم وضعیت رشد و شکوفایی فرهنگی جامعه خود را در دهه اخیر به نقطه مطلوب هدایت کنیم و به نتایج ملموس و چشم اندازهای روشن و امیدبخش نایل شویم.

وقتی شرایط چنین باشد یعنی ما دچار آسیب ها و آفت‌هایی شده ایم که حرکت مجموعی جامعه ما را به سمت اهداف فرهنگی کند و یا حتی متوقف کرده است.

اگر می خواستیم جامعه ای پیشرو و شکوفا باشیم به جامعه ای کند و متوقف در پیشرفت‌های گذشته تبدیل شده ایم.

اگر قرار بود که جامعه ای وارسته و فرهیخته و پیراسته از خطاها و گناهان باشیم نتوانستیم تا حد مطلوبی به این وضعیت برسیم. اکنون میزان بزه و گناه در جامعه ما؛ چه گناهان فردی و مخفی و چه گناهان علنی و جمعی رو به افزایش است.

اگر قرار بود ارزش های حاکم بر روابط بین فردی مبتنی بر صداقت و راستی و رضایت به حق خود باشد، این مهم دچار نقصان شده و ما در این زمینه نقص جدی داریم. اگر قرار بوده که روحیه ساده زیستی و پرهیز از دنیاطلبی و تجمل‌گرایی در جامعه حاکم شود از هدف خود دور شدیم.

اگر قرار بود که سبک زندگی ما بر اساس حیات طیبه قرآنی و روش زندگی معصومان شکل گیرد در بسیاری عرصه ها ما به این نوع حیات طیبه نزدیک نشده ایم.

اینها نشانه ها و نمونه هایی از توقف فرهنگی است یا به تعبیر خوشبینانه تر ، کندی حرکت فرهنگی ما را به سوی شکوفایی نشان می دهد. در چنین شرایطی نباید دست روی دست بگذاریم. باید تحولی را رقم بزنیم و تلاش و همت کنیم و از خود، وجودی نشان دهیم تا در این وضعیت نمانیم و از آن خارج شویم بلکه سعی کنیم به وضعیت مطلوبی برسیم. پس ما باید به تحول از وضع موجود به وضعیت مطلوب بیاندیشیم و در این زمینه تلاش و برنامه ریزی کنیم. همت‌ها را جمع کنیم، امکانات را تجمیع کنیم تا با تلاش پیگیر و مدیریت خوب به نتیجه برسیم.

گام‌های تحول در امور فرهنگی

برای این مدیریت تحول مراحل و گامهایی لازم بنظر می رسد . اولین مرحله مدیریت تحول، شناسایی همه‌جانبه وضع موجود است.

وضع موجود مجموعه ای از داشته‌ها، سرمایه ها و حقایقی است که با زبان آمار و اطلاعات و داده بیان می‌شود و در نتیجه با توجه به معیارها و استانداردهای جهانی می توان از دل آنها نقاط ضعف و قدرت جامعه را تا حدودی و نه به طور قاطع فهیمد، چون معیارهای ما ممکن است در بعضی موارد با معیارهای جهانی متفاوت باشد، اما خیلی از معیارهای اجتماعی اقتصادی و فرهنگی را می توان با معیارهای جهانی سنجید.

ضمنا شناسایی وضع موجود بایستی به طور کامل و با نگاه عالمانه و دقیق و به دور از مصلحت‌بینی‌ها و کتمان حقایق انجام شود. مرحله بعد هدف گذاری دقیق اقدامات بر اساس آرمان‌ها و اهداف غایی است، یعنی باید با زمان بندی و تعیین ماموریت هر نهاد و بخش، بگونه ای هدف گذاری عملیاتی کنیم که چه اقداماتی باید در چه سطحی و توسط چه نهادها یا موسساتی انجام شود و بعد در راستای این هدف غایی می توانیم به مراحل بعدی بیاندیشیم.

هویت سازی

مرحله بعد، ورود به عرصه تحول است که خود شامل گام‌های متعددی است:
گام اول هویت سازی است، یعنی عناصر و اجزای جامعه به گونه ای بازمهندسی، بازیابی و بازآفرینی شوند که هویت جامعه ما مشخصاً معلوم شود که آیا جامعه غربی، شرقی یا اسلامی است؟

آیا جامعه ای مبتنی بر اندیشه اسلامی و تمدن ایرانی است؟ هر چه هست هویت روشنی پیدا کند، یعنی آبشخورهای این فرهنگ روشن شود. تکلیف ما با این آبشخورها و منابع و مصادر فرهنگی مشخص باشد.

این طور نباشد که در جامعه عده ای به فرهنگ دیرینه ایران قدیم توجه داشته باشند و عده ای دیگر آن‌را پس بزنند. ارزش‌های ایرانی مثل تلاش، عدالت و علم اگر واقعا ارزشمند است باید بیشتر به آنها بپردازیم و آن‌را به رسمیت بشناسیم.

ارزش‌های دینی و اسلامی مورد تأکید و الگو گرفتن از اهل بیت(ع) و انسان های پاک اگر برای ما مهم است باید نحوه و ملاک‌های اجرای آن را مشخص کنیم تا هویت‌سازی صورت گیرد و هویت ما از یک حالت معلق و نامسجم درآید. قاعدتاً این کار با مطالعات و قوانین و ضوابط و با مجموعه ای از اقدامات نرم افزاری و برنامه ریزی در کنار کار ترویجی قابل تحقق است.

 فرهنگ سازی

گام دوم فرهنگسازی است، یعنی با استفاده از تمام توان فرهنگی موجود در جامعه در جهت ایجاد خرده فرهنگ‌های مطلوب و نفی و تضعیف خرده فرهنگ‌های نامطلوب تلاش کنیم. فرهنگ‌سازی که مقوله بسیار وسیعی است و بایستی جداگانه و مفصل در مورد آن صحبت کرد.

در فرهنگ‌سازی از تمام ابزارها تکنیک ها وسایل و محتواها، شامل داشته های علمی و فرهنگی و تاریخی و دینی استفاده شود تا یکایک ارزشهای مطلوب و اهداف موعود در قالب افراد و جماعتها و ساختارها و فرایندها تجسم یابند.

در این فرهنگ‌سازی، اگر دانشمندان و نخبگانی داریم باید از پشتوانه علمی فرهنگی و معنوی آنها برای گسترش خوبی‌ها و نفی بدی‌ها استفاده کنیم.

اگر یک تمدن دیرین داریم، مشاغل و حرف و تجارب ذی‌قیمتی در تاریخ خود داریم و اگر حماسه های برجسته ای در تاریخ گذشته خود داریم، باید از همه این عناصر برای تثبیت ارزشها بهره ببریم، به خصوص از ادبیات و هنر باید بسیار استفاده کنیم.

از دو عنصر ادبیات غنی اسلامی و ایرانی که داریم باید به خوبی استفاده کنیم. از عنصر هنر به عنوان ابزار انتقال مفهوم با جدیت استفاده کنیم. پس فرهنگ سازی مرحله بعدی است که با استفاده از همه امکانات و داشته ها و سرمایه های علمی دینی فرهنگی تاریخی نخبگانی و شخصیت های تاریخی و قله های ادب و فرهنگ و علم و دانش باید انجام شود.

البته این کار با بکارگیری ابزارهای نوین و روش های روزآمد و تکنولوژی های نوشونده ای که همواره در حال پیشرفت و تنوع هستند و ما بایستی نحوه صحیح استفاده از آنها را در عرصه های فرهنگ سازی بشناسیم امکانپذیر است.

البته با شرط انسجام و همکاری و هم افزایی و حرکت همه جانبه به سمت اهداف.

جامعه سازی

گام بعد از هویت سازی و فرهنگ سازی، جامعه سازی است، اگر فرهنگ سازی به این معنا که مجموعه خرده فرهنگ های مطلوب تشویق و تقویت شود، به جامعه مطلوب نزدیک می شویم.

مثلا خرده فرهنگ مصرف بهینه یعنی صرفه جویی اقتصادی و مصرفی یا خرده فرهنگ راستگویی و صداقت در جامعه و ترک نفاق، خرده فرهنگ ارزشمند بودن خدمت و فداکاری در جامعه یا خرده فرهنگ تلاش و تکاپو و اعتقاد به این که «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى » هر کسی باید بر اساس تلاش خود به منافع و حقوق لازم برسد، یا خرده فرهنگ قانون مندی و قانون گرایی. هر کدام از این خرده فرهنگ ها که مجموعا فرهنگ جامعه را تشکیل می دهند مانند ستاره هایی سپهر فرهنگی جامعه را تشکیل می دهند، اگر این ها به خوبی شکل گرفتند و مواردی که تضعیف شده اند تقویت شدند و آنهایی که از بین رفته اند احیا شدند، به مرحله جامعه سازی رسیده ایم.

نمونه های دیگر عبارتند از : فرهنگ احترام، انسان مداری؛ کمک به همنوع و پرهیز از خشونت ، این ها اگر رواج یابد و به قرینه آن خرده فرهنگ های نامطلوب یا تضعیف شوند یا از بین بروند، در آن صورت اگر نگاهی به اهداف و غایات فرهنگ خود داشته باشیم می توان گفت فرهنگ سازی تحقق پیدا کرده یا در حال انجام است.
اگر به این مرتبه رسیدیم جامعه قطعاً در حال شکوفایی است و قطعاً تولید ثروت و رفاه و آرامش جامعه در حد مطلوب خواهد بود. اگر به این مرحله رسیدیم می توانیم از جامعه سازی که مرحله بعدی هست سخن بگوییم.

جامعه سازی یعنی تبدیل مجموعه انسان‌ها، تشکل‌ها و اصناف به یک جامعه منجسم، متشکل، هم هدف و هم داستان و به تعبیر قرآن کریم، «امت». امت، وقتی تحقق پیدا می‌کند که اجزای مختلف جامعه دارای هماهنگی، انسجام ، هم دستی و همبستگی باشند. هم دست و هم داستان به سوی اهداف خود حرکت کنند و تنش و اختلاف و در آنها به حداقل برسد و تنازع هرگز نباشد.

اگر این جامعه سازی، که ممکن است فرآیندی بسیار طولانی باشد انجام شد و تمام ساختارها و ارکان جامعه و امت اسلامی و ایرانی شکل گرفت در طول مدت زمانی، می توانیم به تمدن سازی امیدوار باشیم؛ یعنی اگر جامعه اسلامی با اتکا به داشته های خود و همت و تلاش و ترک آفات و آسیب ها حرکت مطلوبی را انجام داد قطعاً می تواند به تمدن سازی نزدیک شود.

البته تمدن سازی علاوه بر عناصر قبلی نیازمند پشتوانه غنی و وسیع علمی و تلاش جمعی و هدف گذاری بسیار دقیق و متعالی است، یعنی بایستی تمام اجزای جامعه به نحو مطلوب به وظایف خود عمل کنند تا واقعا تمدن‌سازی صورت گیرد.

اگر حساب کنیم که تمدن اسلامی قرن‌های چهارم و پنجم هجری در عالم اسلام چگونه اتفاق افتاد، وقتی نگاه می کنیم از لحاظ علمی این جامعه سرآمد بود. از لحاظ فرهنگی بسیار کوشا و فعال و پر جنب و جوش ، متنوع، درخشان و زاینده بود.

از لحاظ صنعت و ابزارهای زندگی بسیار پیشرفته و دارای تجارب ذی قیمت بود ، از لحاظ روابط سیاسی اجتماعی در اوج بود و توانسته بود که با تمام دنیای آن روز ارتباط بسیار خوب و بده بستان منطقی داشته باشد و از خوبی‌ها و کمالات و توانمندی‌های دیگران استفاده کند و به کمالات خود بیافزاید.

خیلی از جنبه‌های جامعه اسلامی در قرن های چهارم و پنجم سرآمد بود که توانست تمدنی جهانی به نام تمدن اسلامی را رقم بزند. الآن هم اگر تمدن نوین اسلامی هدف و غایت ماست چنان که رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب تأکید کردند که ما باید به این سمت حرکت کنیم، باید برای تحقق تمدن نوین اسلامی تلاش کنیم. در واقع با این پیش فرض ها و پیش شرط ها است که امکان دارد ما به تمدن نوین اسلامی نزدیک شویم.

حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی

پس گام نهایی هم روشن شد: حرکت بسوی تمدن نوین اسلامی. اینکه تأکید دارند بر ارتباط مسنجم و هدف مند با همه اجزای پیکره امت اسلامی در کشورهای مختلف، اقوام مختلف مذاهب مختلف، حتی جوانان اروپا و آمریکا و آزادی خواهان جهان در آسیا و آفریقا و اروپا و آمریکای لاتین ، به خاطر این است که لازمه این تمدن نوین اسلامی ارتباط بسیار موفق، مؤثر و هم افزا با تمام فعالان فرهنگی و آزادی خواهان جهان است.

جمیع همه نیروهای اسلامی و مسلمان و اسلام خواه و کمک گرفتن از تمام آزادی خواهان جهان. تمدن این گونه شکل می گیرد همان طور که در تمدن اسلامی اول، عالم اسلام با تمام جهان آن روز به لحاظ علمی و صنعتی ارتباط و تبادل اطلاعات و دانش و تبادل تجربه و فناوری داشت.

امروز هم همچنین در صنایع مختلف در عرصه‌های مختلف فرهنگی و سایر عرصه ها حتی صنعتی و نظامی باید تبادلات بسیار وسیع داشته باشیم تا به این تمدن بزرگ و نوین اسلامی برسیم.

واقعیت اینست که اکنون حتی در عرصه ادبیات و فرهنگ مکتوب و آن چیزی که به عنوان پیشانی فرهنگ دیده می شود یعنی ادبیات، داستان، قصه، شعر، کتاب، مجله، روزنامه و رسانه، ما در این زمینه ها محدودیت‌های بسیار داریم و ارتباطمان اندک است و تا رسیدن به وضعیت ایده آل بسیار فاصله داریم.

ارتباط ما به لحاظ فرهنگی، ادبی، رسانه ای، شعر و گونه های مختلف ادبیات، فیلم، داستان، سینما و سریال با جهان بویژه کشورهای عربی و جوامع اهل سنت بسیار ضعیف است. باید در این زمینه ها خیلی تلاش کنیم و عرصه های بسیاری را بگشاییم تا بتوانیم سخن از تحقق تمدن نوین اسلامی به میان بیاوریم.

 

کاشان فردا را در اینستاگرام دنبال کنیم:

  https://www.instagram.com/kashanefarda.ir

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.