محمد خداداد، پژوهشگر آئینی و فرهنگ عامه: بر فراز کوه میخواند سحر خوانی گونهای دیرین و سنتی از مناجات خوانی است که ساعتی پیش از اذان صبح خوانده میشود.
سحرخوانی در ماه مبارک رمضان، رونقی مضاعف پیدا میکند. در منطقه فرهنگی کاشان نیز چون دیگر بلاد، این سنت سحری از دیرباز بوده است و سحرخوانان زیادی در نیمه شب به بام خانهها، مساجد، تکایا و…میرفتهاند و یا در میانه کوچه و برزن و با نغمهٔ سحرگاهی، روز داران را برای عبادت و صرف سحری بیدار باش میدادهاند.
این آئین، مثل خیلی از سنتهای قدیمی با گسترش فناوری رنگ باخته و دیگر کمتر کسی از سحرخوانان قدیم به جای ماندهاند. اما در روستای نشلج کاشان هنوز کسی هست که سحرهای رمضان کلاه نمدی بر سر میگذارد، عبایی به دوش میاندازد وبه فراز کوه میرود تا سحرخوانی کند.
کربلایی غلامرضا حسنارودی که صد و اندی سال است اجدادش از حسنارود به نشلج آمدهاند؛ حدود یک ساعت و نیم مانده به اذان صبح بر تپهٔ مشرف به روستا حاضر میشود و حدود نیم ساعتی نوای مناجات سر میدهد.
او که متولد ۱۳۳۷ است، بعد از بازنشستگی از کارخانه، به کشاورزی مشغول شده است. حسنارودی که از بیست سالگی سحر خوانی میکند، قریب نیم قرن است که سحرهای رمضان میخواند:
الهی بنده گم کرده راهم
بده راهم که سرتا پا گناهم
ز بار معصیت خم گشته پشتم
نجاتم ده که من در قعر چاهم
او وقتی میبیند که روزه داران یک یک، چراغ خانههایشان را روشن میکنند و برای عبادت آماده میشوند، بسیار از سحرخوانیاش لذت میبرد. هنوز خیلی از قدیمیهای نشلج به جای زنگ ساعت و تلفن و صدای رادیو و تلویزیون، عادت دارند که با صدای کربلایی غلامرضا بیدار شوند.
غلامرضا، سحر خوانی را به طور مروثی از پدرش، ذبیح الله و دایی پدرش اوسا نصرالله سلمانی به ارث برده است. شبهای قدر اشعار سحر خوانی او در مدح و رثای امام اول شیعیان حضرت علی(ع) است. در این شبها حدود بیست، سی نفر از جوانان روستا روی تپه، پای سحر خوانی مینشینند.
کوه پل، تپهای است که کربلایی غلامرضا بر فراز آن میخواند. در حالی که کوههای مارن، شیرن و سیاه در دو طرف و روبروی او، روستای نشلج را احاطه کردهاند. به راستی که نسیم مسحور کننده سحری، دلهای سحرخیزان زیادی را مجذوب خود ساخته و میسازد:
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امید وار من دارد.
کاشان فردا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.