گفتگو با سیگاریهای کاشان در روز جهانی دخانیات
کاشان فردا: روز جهانی بدون دخانیات یا به تعبیری روز جهانی بدون تنباکو، عنوان روزی است مصادف با ۳۱ ماه مه هر سال در آن از مصرف کنندگان این مواد خواسته میشود به مدت 24 ساعت آن را کنار بگذارند.
این روز برای جلب توجه نسبت به شیوع گسترده تأثیرات تنباکو بر سلامت انسان در نظر گرفته شده است. تنباکو در حال حاضر منجر به مرگ و میری بالغ بر ۶ میلیون نفر در سال میشود و در کنار این معضل، حدود ۶۰۰ هزار نفر دچار مرگ غیرمستقیم تنها به دلیل استنشاق دود سیگار افراد سیگاری میشوند.
به همین مناسبت خبرنگار کاشان فردا با چند نفر از کسانی که قلیان و سیگار در تاروپود زندگیشان تنیده به گفتوگو نشسته است. متن این مصاحبهها پیش روی شماست.
در غم و شادی سیگار میکشم
مهدی ۴۸ساله است. وقتی خواستیم با او گفتگو کنیم تازه سیگارش را روشن کرده بود. به او گفتیم که روز جهانی دخانیات است. جواب داد: میگویی خاموشش کنم؟
چرا سیگار میکشی؟
عادت!
چطور سیگاری شدی؟
اول که شروع کردم با خودم گفتم یک پک یا دو پک بیشتر نمیکشم. کمکم ناراحت که بودم سیگار میکشیدم، خوشحال که بودم سیگار میکشیدم. با خودم فکر میکردم مسکن است، دردم را کمتر میکند. جوان بودم و از سیگارکشیدن احساس بزرگی میکردم.
چند سال است که سیگار میکشی؟
۱۹ساله بودم که شروع کردم. تقریباً ۲۹ سال است.
واکنش خانوادهات وقتی که فهمیدند سیگار میکشی چه بود؟
هنوز پدرم در دستم سیگار ندیده! میداند سیگار میکشم؛ اما هیچوقت در مقابل او سیگار نکشیدهام!
چقدر مصرف داری؟
اول که شروع کردم مثل الان وابستهاش نبودم. در ماه چند نخ میکشیدم. مثلاً میرفتم و یک نخ سیگار میخریدم. به خودم که آمدم دیدم مصرف به ماهی یک بسته رسیده حالا شاید روزی یک بسته بکشم.
سیگار دروازه مخدر است
«علی» معاون یکی از مدارس کاشان است. 35 ساله است و خدا به او دو فرزند عطا کرده است. امیدوار است که وجود آنها انگیزهای برای کنارگذاشتن سیگار شود.
وقتی متوجه میشوی یکی از دانشآموزانت سیگاری شده چه واکنشی داری؟
میبینم که بعضیهایشان زنگتفریح در کوچه و پسکوچه میروند سیگار میکشند. به آنها میگویم سیگار یکوقت تفریح است و یکوقت پناه، فکر نکنید الان هفتهای یکی یا ماهی یکی میکشید به خودتان که بیاید ۱۵ سال گذشته و روزی یک پاکت میکشید؛ همانطور که دروغ دروازه گناه است، سیگار دروازه مواد مخدر است. یکی از آنها زنگتفریح بیرون میرفت و گل میکشید. به مخدر گل اعتیاد داشت. با او طرح رفاقت ریختم و خارج از مدرسه با او رفتوآمد کردم. حالا از من حیا میکند و زنگتفریح برای گل کشیدن بیرون مدرسه نمیرود.
خودت چطور سیگاری شدی؟
دوازده سیزده ساله بودم؛ پسر پسر همسایهمان سیگاری بود؛ او از پدرش سیگار میدزدید و میآورد. کمکم من هم به راه او کشیده شدم. رفیقهای دوروبریام سیگاری بودند تابستانها با آنها سیگار میکشیدم. سیگارکشیدن یک پروسه است. یکدفعهای نیست.
چقدر مصرف میکنی؟
قبلاً سالی ماهی یک نخ میکشیدم حالا روزی یک پاکت.
واکنش خانوادهات وقتی فهمیدند سیگاری شدی چه بود؟
مخالف بودند. جنگ و دعوا داشتیم.
بهخاطر جایگاه اجتماعیات به این فکر نکردهای که ترک کنی؟
چندباره ترک کردهام. اما ذهنم را گولزدهام که آرامش اعصاب و روانم فقط با سیگارکشیدن است بهخاطر همین دوباره به سیگار برگشتهام. حالا دو تا بچه دارم. میخواهم بهخاطر آنها ترک کنم. وقتی میشنوند سیگار ریهها را از بین میبرد نصیحتم میکنند که کنار بگذارم.
شب میگویم ترک میکنم صبح باز سیگار میکشم
«روح الله» 38 ساله است و همان زمان که میخواسته برادرش را از دود سیگار نجات دهد، خودش گرفتار آن شده است.
از چند سالگی شروع کردهای؟
۱۹ سالگی
واکنش خانوادهات چه بود؟
پولهایم را گرفتند، سیگارم را آتش زدند؛ اما بیفایده بود باز به سمت سیگار رفتم. هنوز هم اصرار میکنند ترک کنم.
چرا نمیخواهی ترک کنی؟ چه چیزی مانع میشود؟
عادت کردهام. شب میگویم ترک میکنم صبح باز سیگار میکشم.
از یک دورهمی دوستانه شروع شد
عباس که از 12 سالگی سیگار همراه زندگیاش بوده حالا ۳۲ساله است.
چطور سیگاری شدی؟
یک دورهمی دوستانه شروع شد.
چقدر سیگار مصرف میکنی؟
خودم از زیادهروی بدم میآید. بستگی دارد؛ شاید دوهفتهای بگذرد و یک بسته استفاده کنم، شاید روزی یک بسته استفاده کنم. بستگی به شرایط دارد که بطلبد یا نه. شاید نزدیکترین دوستانم نمیدانند سیگار میکشم.
واکنش خانوادهات چه بود؟
درست است که سیگار جو منفیای ایجاد میکند؛ اما پدرم آدم منطقی است. بالاخره آنها را مجبور به سازش کردم و کنار آمدند.
همسرت چطور؟
همه زنها از سیگاری بودن همسرشان بدشان میآید. او هم دوست نداشت؛ اما او هم کنار آمد.
تابهحال خواستهای سیگار را ترک کنی؟
نه؛ نمیخواهم.
اگر متوجه شوی فرزندت سیگاری شده چه واکنشی داری؟ چطور منصرفش میکنی؟
با او منطقی صحبت میکنم و به او میگویم جامعه به فرد سیگاری چه دیدی دارد. سعی نمیکنم او را منصرف کنم ترجیح میدهم کنار خودم سیگار بکشد تا کنار دوستانش. میدانم اگر کنار آنها سیگار بکشد عواقب بدتری دارد.
خواستم امتحان کنم
حسین بیست ساله است. او از هفت سالگی مصرف سیگار را شروع کرده است.
چقدر مصرف میکنی؟
روزی پنج نخ
چطور سیگاری شدی؟
فشار زندگی و اعصاب خوردیها مرا به سمت سیگار سوق داد. نیکوتین سیگار آرامم میکرد.
واکنش خانوادهات چه بود؟
اوایل بحث داشتیم حالا دیگر کنار آمدهاند.
نمیخواهی ترک کنی؟
چرا؛ اما از هر آدم سیگاری بپرسی میگوید نمیشود سیگار را کنار گذاشت. شاید طولانیمدت کنار بگذارند؛ اما باز به سمت سیگار باز میگردند. من دو سه ماه سیگار را کنار گذاشتهام؛ اما باز به سمتش برگشتهام.
اگر بچهدار شوی و بچهات سیگاری شود چه واکنشی داری؟
به او میگویم خودت ببین درست و غلط چیست بعد تصمیم بگیر.
معتادش نیستم
«تینا» 17 ساله است و 6 ماه است که سیگار میکشد.
چرا سیگار میکشی؟
هروقت دوستانم را میبینم میکشم. یکجوری وقتی دپرسم حالم را خوب میکند. شاید هم تظاهر باشد؛ البته معتادش نیستم شاید سههفتهای یک نخ بکشم؛ اما اگر باشد جواب رد نمیدهم.
۵۰ سال سیگار کشیدم و نفهمیدم
«حاجی عباس» پدر بزرگ خانواده است. نیم قرن سیگار مصرف کرده و حالا با وجود سن بالا آن را کنار گذاشته است.
چطور سیگاری شدید؟
۱۴ سالم بود که سرکار رفتم. اطرافیانم سیگار میکشیدند خواستم یک پک امتحانی بکشم. دو سه روزی یک پک از دست آنها میکشیدم. بیشتر وقتی سینما میرفتیم سیگار میکشیدم. دو ساعتی را سینما بودیم؛ با رفقا همراه تخمه سیگاری هم دود میکردیم. یکبار تریاک و حشیش هم کشیدم؛ خوشم نیامد کنار گذاشتم.
خانواده اعتراض نمیکردند؟
برای ناراحتی قلبی خیلی اصرار میکردند ترک کنم؛ اما بیفایده بود. هم به خودم هم به خانوادهام ظلم میکردم. ۵۰ سال سیگار کشیدم و نفهمیدم. همیشه در خانه سیگار میکشیدم نمیخواستم اگر بیرون مرا با سیگار ببیند به زن و بچهام بگویند عباس فلان و بهمان است.
چقدر مصرف میکردی؟
وقتی شروع کردم شاید دو سه روزی یک پک میکشیدم. به خودم که آمدم روزی یک بسته و کمی بعد جعبهای میخریدم. یک جعبه سیگار را دو روز داشتم. تقریباً روزی ۹۰ نخ سیگار میکشیدم فقط وقتی خواب بودم سیگارم خاموش بود.
مهمانی نمیرفتم؛ چون میخواستم سیگار بکشم؛ اگر هم میرفتم زود بر میگشتم. آنها که میفهمیدند برای کشیدن سیگار میخواهم بروم میگفتند بمان همینجا سیگارت را بکش؛ اما احترام میزبان را میگرفتم و در خانه او سیگار نمیکشیدم. خانه خودم همیشه پر از دود بود.
یک کابینت در آشپزخانه مخصوص سیگارهایم بود. بچهها به آن کابینت، کابینت سیگاری میگفتند حالا که دیگر سیگار نمیکشم هنوز هم کابینت سیگاری صدایش میکنند.
از حاج عباس نمیخواستی ترک کند؟
برایش تخمه هندوانه بو میدادم تا با مشغول بودن به تخمه سیگار فراموشش شود. ۴۰ یا ۵۰ روز سیگار نمیکشید و با تخمه سرگرم بود. تخمه که تمام میشد سیگار شروع میشد.
چطور ترک کردی؟
سال ۹۴ بود که قلبم را عمل کردم. دکتر گفت اگر بعد از عمل دوباره سیگار کشیدی دیگر پیش من نیا. آخرین سیگار را پشت در اتاق عمل کشیدم و از آن روز تا کنون لب به سیگار نزدهام.
اگر در دست نوههایت سیگار ببینی چهکار میکنی؟
خودم را میکشم! یکبار خواهرم مسافرت بود. پسرش را دیدم. گفتم بوی سیگار میدهی سیگار کشیدهای؟
گفت نه! خم شدم و از جورابش سیگار درآوردم و گفتم سیگار نکش برای خودت میگویم!
وقتی خواهرم آمد ماجرا را برایش تعریف کردم از دست من ناراحت شد و گفت پسرم سیگاری نیست! ازآنپس دیگری به کسی چیزی نگفتم. سیگار برای من خیری نداشت برای بقیه هم نخواهد داشت.
خبرنگار: زهرا مهدی پور
کاشان فردا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید.