آموزش و پرورش کشور؛ گرفتار در چالش¬های فزاینده

دکتر محمد امینی :

اول: آموزش و تربیت نسل آینده­ ساز جامعه در شرایط کنونی جامعه هر چند در ظاهر و روی کاغذ توسط مسئولین و مدیران مربوطه مسئله­ ای بسیار مهّم تلقی می­شود، اما مستندات و شواهد متعدد بیانگر آن است که نظام آموزشی مملکت فخیمه با انواع معضلات و تنگناها مواجه است و همین امر مایه نگرانی بسیاری از دلسوزان این آب و خاک را نسبت به سرنوشت و عاقبت این آب و خاک و کودکان، نوجوانان و جوانانی که در آینده­ای نزدیک باید عهده­‌دار وظایف و مسئولیت­‌های خطیر اجتماعی شوند، فراهم کرده است. جمله معروف و مصطحی که در این سال­ها از بزرگترها     می­شنویم که «خدا آخر و عاقبت این نسل و بچه‌های امروز را به خیر گرداند!» دقیقا ناظر بر همین واقعیت و نشانگر دغدغه‌ها و نگرانی­ ‌هایی است که نسبت به آینده و آیندگانی که در راهند و قرار است حلال مشکلات آتی باشند، وجود دارد. دقیقاً همین یکی دو هفته اخیر بود که رسانه­‌های کشور خبر دادند که دانش­ آموزان ایرانی در آزمون بین­ المللی پرلز(خواندن و نوشتن) و تیمز(ریاضی و علوم) جزء ضعیف­ترین­‌ها بوده و در مقایسه با فراگیران کشورهایی نظیر عربستان، ترکیه، قطر و…… عملکردی بسیار نازل داشته ­اند. داده­ هایی از این دست باید که سیاست گذاران و        برنامه­‌‍ریزان نظام آموزشی را نسبت به نحوه و پیامدهای کارکرد خود نگران کرده و به جّد راه­‌های خروج از این وضعیت تأسف ­بار و تدابیر عاجل برای بهینه­‌سازی دستگاه آموزش و پرورش کشور در دستور کار قرار بگیرد.

دوم: به نظر می­رسد بخش بزرگی از خانواده‌های ایرانی به هزار ویک دلیل درست و نادرست مجال و فرصت و نیز انگیزه­ای برای مشارکت در امر آموزش و تربیت فرزندان خود ندارند. در عمل، کثیری از آنها درگیر مشکلات نان و معیشت و رتق و فتق ،رزق و روزی اهالی خانه هستند  و در این شرایط ناموزون اقتصادی اگر بتوانند قوت لایموت این اهالی را تا آخر ماه ( زمانی که حقوق­‌ها واریزمی­شود) برسانند، کلاه شان را به هفت آسمان پرتاب می کنند!! از این گذشته، به نظر می­رسد غالب این خانواده­‌ها اصولاً فرزندانشان را به این دلیل به مدرسه می فرستند که خود از گیر و قید نگهداری و آموزش آنان خلاصی یابند! چه برسد به اینکه بخواهند به عنوان یک نهاد مهم اجتماعی با مدارس و مراکز آموزشی همراهی و همدلی کرده و وظایف خود را به عنوان یک نهاد تربیتی در محیط منزل انجام دهند.

سوال گله­‌آمیز غالب خانواده ­ها در چنین مواقعی آن است که مگر مدارس مسئول اصلی آموزش بچه­ ها نیستند؟ پس آنها قرار است چه شق­‌القمری انجام دهند؟ بدیهی است در یک شرایط موزون و متعارف به موازات کارکرد مدارس، خانواده هم مسئولیت دارد که به عنوان یک نهاد مکمل و حمایتی به وظایف آموزشی و تربیتی خود در قبال فرزندان عمل کند تا زمینه تعمیق و ماندگاری آموزش­ ها و یادگیری­‌های مدرسه فراهم شود. چنین چیزی به خاطر گرفتاری­‌ها و درگیر­های غالب والدین و خانواده­‌های ایرانی در حال حاضر فراهم نیست و طبعاً عمق و گستره مشکلات تربیتی و آموزشی نسل جوان را بیشتر و بیشتر می­کند.

سوم: در کنار قصور و ناتوانی خانواده ایرانی، مدارس و مراکز آموزشی کشور هم به عنوان متولیان اصلی امر آموزش و پرورش دنیایی از مشکلات و محدویت­ های مختلف را تجربه می­کنند. از یک‌سو، معلمان و دبیران  شاغل در مدارس به عنوان رکن رکین آموزش و یادگیری، با انواع و اقسام معضلات و تنگناهای اقتصادی، معیشتی و صنفی مواجه هستند که عملاً انگیزه‌های کاری، رضایت شغلی و صدالبته کارکرد آموزشی آنها را تحت تاثیر منفی قرار می­دهد. از دیگرسو، فهرست بلندبالای کمبودها و نیازهای مالی و تجهیزاتی خود مدارس هم داستان پرغصه­ ای است که فرصت­  انجام تکالیف اصلی آموزشی و تربیتی را از آنها سلب می­کند. به حدی که غالب مدارس حتی در پرداخت هزینه­‌های جاری آب و برق و تلفن و گاز هم دچار مشکل هستند! همین مشکلات باعث می­شود آنان برای جبران بخشی از مخارج خود دست نیاز به سوی خانواده‌هایی دراز کنند که خود آنها هم در این زمینه دست کمی از مدارس ندارند!! صدور بخشنامه­‌های وزارتی ممنوعیت دریافت پول و شهریه از خانواده‌ها و وقوع اتفاقاتی دیگر در عمل، داستان تکراری این سال­ها بوده و البته هیچکس حتی مدیران مدارس هم  آن را جدی نمی­گیرند!!

علاوه بر معلمان و مدارس، محتوای کتاب­های درسی دانش آموزان نیز به هیچ وجه انگیزه­ بخش و جذاب نیست. مطالبی حجیم، سنگین، ایدئولوژیک وغیرکاربردی که بهره زیادی از روزآمدی و    جاذبه‌های بصری و زیبایی‌شناسی ندارد. شاید به همین خاطر است که به غیر از شب امتحان، دانش آموزان چندان این کتاب‌ها را جّدی نمی­گیرند! البته به غیر از مسائل فوق، مدارس کشور با کمبودهای دیگری از جمله نامناسب بودن روش­ های تدریس، شیوه های ارزشیابی، کمبود زمان و فضای محدود و غیراستاندارد آموزشی و…. مواجه اند و باید در فرصت مقتضی به شرح و بسط آنها پرداخت.

چهارم :به غیر از خانواده و مدارس، مشکل دیگر تعلیم و تربیت امروز جامعه ما درگیری شدید    دانش­ آموزان جوان با فضای مجازی و دنیای دیجیتالی است که بخش قابل­ توجهی از زمان و فضای ذهنی دانش ­آموزان را اشغال کرده و بعضاً تاثیراتی منفی بر روح و روان آنها بر جای        می­ گذارد. این امر، قطعاً به معنای نادیده گرفتن پیامدهای سازنده و مثبت فناوری­‌های ارتباطی و فضای مجازی و مخالفت مطلق با آن (که در حکم کوبیدن آب در هاون است) نیست. بلکه اشاره به استفاده افراطی و فزاینده‌ای است که دانش‌­آموزان این دوره و زمانه با ابزارهای مذکور داشته و در فقدان آمادگی­‌ها و آموزش­ های اولیه ممکن است پیامدهای ناخواسته ای به همراه داشته باشد. جالب آنکه نه خانواده و نه مدرسه در این زمینه کار چندانی از پیش نمی­ برند. از یک‌سو، خانواده­‌ها و والدین غالباً در چنین مواردی از فرزندان خود عقب‌تر هستند و از سوی دیگر، مدارس نیز به دلیل عدم همراهی با تحولات و روح زمانه کاری خاصی انجام نمی­دهند. نگاه کنید به سرنوشت غمبار کتاب درسی «سواد رسانه­ای» که قرار بود در مراکز آموزشی تدریس شود، ولی عملاً زمان آن به آموزش دروس دیگر(دروسی که در کنکور از ضریب بالایی برخوردار هستند!) اختصاص یافته است. از همه مهم­تر، معلم خبره و متخصصی هم برای تدریس آن وجود ندارد!

پنجم: قصه پرغصه نظام آموزشی کشور با وجود تنگناها و گرفتارهای فزاینده خانواده‌ ایرانی، مدارس و معلمانی که خود دست به گریبان مشکلاتی عدیده هستند و اشتغال بیش از حد دانش‌­آموزان با موبایل و فضای مجازی و بی­‌عملی نهادهای فرهنگی کشور در این عرصه ممکن است ما را به ناکجا آبادهایی برساند و تصور آینده جامعه را هولناک نماید. به همین دلیل ضرورت جّدی وجود دارد که مسئولین و اولیای آموزش و پرورش کشور فراتر از شعاردرمانی و گفتارهای پرآب و تاب در باب اهمیت و جایگاه آموزش و پرورش که فقط به درد پشت تریبون­های سخنرانی می­خورد، عملاً اقداماتی کارساز برای حل مشکلات نظام آموزش و پرورش کشور انجام دهند تا وضعیت از این که هست، بدتر نشود. بدان امید!

 

کاشان فردا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

اینستاگرام   تلگرام 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.