کاشان فردا – مایکل دانشجوی رشته پزشکی در یکی از شهرهای مرکزی استرالیا بود. او برای انجام یک تحقیق دانشجویی به سیدنی مسافرت کرد.
بعد از چند روز وقتی میخواست به شهر خود برگردد، متوجه شد که برای خرید بلیط پول کافی ندارد. بنابراین تصمیم گرفت مخفیانه سوار قطار شود. منتظر شد و دقیقاً در لحظه حرکت قطار، داخل یکی از واگنهای باری پرید.
بعد از حرکت قطار و بعد از اینکه چشمهایش به تاریکی داخل واگن عادت کرد، متوجه شد که داخل یکی از سردخانههای مخصوص حمل گوشت قراردارد.
بیشتر بخوانیم:
+ حقیقت یکی است
ترس تمام وجودش را فرا گرفت. هرچه سعی کرد نتوانست در را باز کند و صدای فریاد او را هم کسی نمیشنید. کمی فکر کرد و بعد تصمیم خود را گرفت. او دیگر مجاب شده بود که در این واگن خواهد مرد.
بنابراین از آنجا که یک دانشجوی پزشکی بود،تصمیم گرفت به عنوان آخرین کار زندگیش گامی در راه پیشریفت علم پزشکی بردارد و مراحل یخزدگی یک انسان را تا جایی که توان داشت بنویسد.
چند ساعت بعد وقتی کارگران راهآهن در سردخانه را باز کردند، با جسد پسر جوان در حالی که کاملاً منجمد و بیجان بود مواجه شدند. همگی از این اتفاق کاملاً در شگفت بودند چون در تمام این مدت، سردخانه خاموش و دمای داخل آن ۱۵ درجه بالای صفر بوده است.
او فکر کرده بود که یخچال روشن است. بعد که نوشتههای او توسط دانشمندن مطالعه شد، همگی با کمال تعجب متوجه شدند که این جوان در دمای ۱۵درجه بالای صفر، تمام مراحل یخزدگی را دقیقاً تجربه کرده است.
منبع: بخشی از گفتوگوی دکتر محمدعلی ضیایی در گفتگو با دکتر گلزاری